شاعر و طراح گرافيك
متولد اسفند67. كوهدشت
شعر اول:
مثل گناهي مشترك هي ارتكابم كن
مثل «رضاخان» شو، بيا كشف حجابم كن
تنهاييات را توي تنهايي من بگذار
از بي تو بودنهاي بعد از اين جوابم كن
اصلا بيا و جبرئيل ِ شخصي من شو
من را شبيه ِ «حضرت مريم» خرابم كن
از عشق با طعم ِ گلابي توي يك كاندوم
محكم بگير و سير ِ سير ِ سير ِ آبم كن
محكم سرم را روي بازوي خودت بگذار
مثل ديازپامي قوي يكباره خوابم كن
اصلا عزيزم بيخيال ِ بيت هاي قبل
چيزي نمي خواهم، فقط آدم حسابم كن.
شعر دوم:
گيس ِ باران را كشيدم، آسمان دردش گرفت
خواستم بالا بمانم نردبان دردش گرفت
اُستوا را بند ِ كفشم كردم و رفتم كه رفت...
هفت فرسخ زير ِ پاهايم جهان دردش گرفت
جمله بنديهاي شعرم جاي دردم را نداشت
واژهها را جابه جا كردم زبان دردش گرفت
هي زبانم مو در آورد ودوباره طاس شد
تاس چرخيد و نچرخيدم از آن دردش گرفت
بسكه گفتم: «فاعلاتن فاعلاتن فاعلن»
«فاعلاتن فاعلاتن...» ناگهان دردش گرفت
درد را از واژههايم حذف كردم، بعد ِ حذف
برگ ِ خشكي زير ِ پاي عابران «زردش گرفت»
درد را از ريشه ي تاريخي اش سوزاندم و
كل ِ تاريخ ِ ادبيـاتمان «آتش گرفت» .
*تغيير رديف در دو بيت پاياني تعمدي ست