شعر كلاسيك«ناصرنديمي»

چاپ تاریخ انتشار:


مهندس دریا -دریانوردی
کتابها :  مجموعه شعر "غروب این حوالی" چاپ دوم 1390//// مجموعه غزل "راس و دروغش گردن مردم" 1391/// مجموعه دوبیتی "ششدانگ آبادان" 1391///مجموعه شعر امروز آبادان " این شناسنامه ی رسمی و معتبر" 1391

 


1

وقتي به چشم قهوه اي ات فكر ميكنم

از لابلاي هر نفسم؛دردسر بكش

چشمان تو مزارع كوباست،...

بعد از اين،

فنجان فال قهوه ي من را تو سَر بكش

2

كوبا،

هميشه سرخوش سيگار يا شكر

با مردمان قهوه اي اش مثل نو

چشمان تلخ قهوه اي ات را به من بده

اين شعر هاي دم نكشيده براي تو!

3

سرسبزي شمال اروپا مزخرف است

يا سردي هميشه ي زنهاي استوني

اصلن به من چه آبي درياي بالتيك

با چشمهاي قهوه اي خود ،

چه مي كني؟!

4

من خاوري/ميانه اي/ ام،منفجر شده

دستي اگر به لمس سقوطم رسيده است

یک شب دفاع تلخ ِ مقدس شروع شد

جنگي كه خون شهر مرا سركشيده است

 

5

اصلن به من چه قهوه اي چشمهاي تو

وقتي به جنگ،شهر مرا سر بريده اند

آنقدر زخمي ام كه فقط فكر مي كنم

پاي مرا به جنگ جهاني كشيده اند

6

كوباي خوب اول اين شعر مال تو

سيگار يا شكر،به تو تقديم مي شود

مي ترسم اينكه از بغلم دور تر شوي

اين شعر مختصر به تو تقديم مي شود

7

اصلن به من چه از بغلم دورتر شوي

اصلن به من چه ،اينكه اروپا مزخرف است

من خاوري/ميانه اي/ام،دربدر ترين

اين شعر عاشقانه سراپا مزخرف است

8

من فحش مي دهم به ترورهاي بي هدف

حالي كه دست هاي مرا مُشت مي كند

با پول نفت شكل جهانم عوض شده

اما هنوز سفره به نان پُشت مي كند

9

اين سگ نوشته ها كه فقط پارس مي كنند

با من حضور نحس سگي را نگاه كن

فرقي نمي كند كه،كجا خاك بر سري!

حتي اگر! سواحل زيباي بارسلون


10

بي انقلاب درد زيادي كشيده ام

سيگار مي كشم كه فقط درد كم كنم

با چشمهاي قهوه اي ات،شعر گفته ام

مي خواستم براي خودم قهوه دم كنم