شعر «آخرین خبر» زهره پوربابکان

چاپ تاریخ انتشار:

zzzz

آخرین خبر این است: «لحظه‌های بحرانی!»

 سرفه‌های کشدار و گریه‌هایِ پنهانی

این خبر دلم را سوخت، مرز پرگُهر ایران!

ها، نبینمت دیگر... این چنین پریشانی!

لابه‌لای تقویمت، عاشقانه‌ها گم شد

من بهار بی‌موقع! تو خودِ زمستانی

هم‌قطار سختی‌ها، ماندی و نشد هرگز_

عشقِمان جلودارِ جاده‌های طوفانی

دودمان‌مان را سوخت، شیو‌ه‌های قاجاری

گو تفنگ خود بردار، میرزای ِکرمانی!

اشک و غصه مفت افتاد، چنگ آرزوهایت

این چنین کجا دیدی روزگار ارزانی!

موش و گربه بازی‌ها، عشق‌وحال بعضی‌ها

یک روایت دیگر از عبید زاکانی!

سرفه‌ها نفس گیرند، این غزل تبش بالاست

شعر ناتمام من! تا منم تو می‌مانی...

شعر «آخرین خبر» زهره پوربابکان