شعر «آخرین تصویر قبل از خواب» مهرداد شهابی

چاپ تاریخ انتشار:

Mehrdad Shahabii

چشمم که گرم می­شود از خواب می­پرم

امشب نشسته خاطره‌­های تو در سَرم

تو آینه در دست مرا زنده می­کنی

من صورتِ بَلا­زده­ای زرد و لاغرم

تو رقصِ اولین شبِ آرامش منی

من یک نُتِ رها شده بر سیمِ آخرم

آتش به جان به داغیِ آتش­فشان منم

چشمت اگر چه هیچ نمی­کرد باورم

حالا چرا به خانۀ ارواح آمدی؟

بگذار از میانۀ کابوس بگذرم

دارم به سرنوشتِ خودم فکر می­کنم

داری تلاش می­کنی از خواب بپرم

شعر «آخرین تصویر قبل از خواب» مهرداد شهابی