فاضل نظری
تهران ـ 1358
کمترین فایده عشق
راز این داغ نه در سجدة طولانی ماست
بوسة اوست که چون مهر به پیشانی ماست
شادمانیم که در سنگدلی چون دیوار
باز هم پنجرهای در دل سیمانی ماست
موج با تجربة صخره به دریا برگشت
کمترین فایدة عشق پشیمانی ماست
خانهای بر سر خود ریختهایم اما عشق
همچنان منتظر لحظة ویرانی ماست
باد پیغام رسان من و او خواهد ماند
گرچه خود بیخبر از بوسة پنهانی ماست
خوشبخت
خوشبخت، یوسف به سفر رفتة من است
یار سراغ یار دگر رفتة من است
آینده و گذشتة محتوم من یکیست
تقدیر، خنجر به جگر رفتة من است
این چشمهای که بر سر خود میزند مدام
فواره نیست طاقت سر رفتة من است
مست است و شوربخت که سر میزند به سنگ
دریا جوانی به هدر رفتة من است
هر غنچهای که سر زند از خاک، بعد از این
لبخند یوسف به سفر رفتة من است
داستان
معنی بخشیدن یک دل به یک لبخند چیست؟
من پشیمانم بگو تاوان آن سوگند چیست؟
گاه اگر از دوست پیغامی نیاید بهتر است
داستانهایی که مردم از تو میگویند چیست؟
خود قضاوت کن اگر درمان دردم عشق توست
این سرآشفته و این قلب ناخرسند چیست؟
چند روز از عمر گلهای بهاری مانده است
ارزش جانکندن گلها در این یک چند چیست؟
از تو هم دل کندم و دیگر نپرسیدم ز خویش
چارة معشوق اگر عاشق از او دل کند چیست؟
عشق، نفرت، شوق، بیزاری، تمنا یا گریز
حاصل آغوش گرم آتش و اسفند چیست؟
دیدگاهها
موفق باشید
خوراکخوان (آراساس) دیدگاههای این محتوا