1358 قم
به هم گره زدهام بالهای روسریام را
ببین چگونه به رخ میکشم کبوتریام را
اشارهای است به مشقی که عاشقانه نوشتم
اگر نشستهام انگشتهای جوهریام را
به هفت سالگیام میدوم که سیر بگریم
به این بهانه که پیدا نمیکنم پریام را
کجاست باغچهام تا به جای دانه بریزم
به خاک سوختهاش اشکهای مرمریام را
وبا مداد گلی بوسه میکشم به لبانم
که بیست میدهد آموزگار دلبریام را
عروسکی که دلم را گرفته بود به بازی
قبول میکند آیا دوباره مادریام را
فقط تو شاهدی ای باد و کوچهای که دویدم
خدا نکرده پدر نشنود سبکسریام را