بابک سلیم ساسانی

چاپ تاریخ انتشار:

 


خون وحشیانه در دلم آتش گرفته است

آیینه در مقابلم آتش گرفته است

دریایی از شرابم و طوفان که در غروب

از ضرب موج ساحلم آتش گرفته است

محکم مرا بگیر در آغوش، مدتی است

از هر کسی که غافلم آتش گرفته است

رفتی از این اتاق ولی در مسیر تو

سازم، تنم، وسایلم آتش گرفته است

پیدا کنید آن که مرا سوخت، سخت نیست

حتما لباس قاتلم آتش گرفته است

جز شعر آخرم که نفس می­کشد هنوز

دیگر تمام منزلم آتش گرفته است


كرمانشاه 1366