ابر پاییزی من کاش نباری امشب
کاش دراوج عزاداریمان مرگ نکاری امشب
نعمت روشن تو، امشب واینجا درد است
زلزله آمد و یغما زد و اینجا سرد است
خاک عاصی شده است ، مرگ به دامان دارد.
میکشد، میبرد ومیل به عصیان دارد
چادروبی کسی و سردی دنیا بس نیست؟
توبباری وبلرزند دلت ناکس نیست؟
چه کسی گفته که باران بلا تطهیر است؟
چه کسی گفته به ویرانه زدن تقدیر است؟
ابر پاییزی من، کاش نباری امشب
کاش ثابت نکنی تیشه تباری امشب