برایم هرشبی ازدردمی گفت
شکایت نامه ی نامردمی گفت
ازآن هایی که پیمان هابه گرمی
ولی درنیمه گشتند سرد می گفت
*****
تنت عطرِگلُِ احساس دارد
لبانت سرخی ازگیلاس دارد
رُخت غیرمه وخورشید وگردون
دمادم صدهزارعکاس دارد
*****
بیاچون قاصدک آزادباشیم
اسیرپنجه های بادباشیم
بیاتاچون چکاوک های عاشق
لبی شعرولبی فریادباشیم
*****
دلم دریای پرآشوب می شد
قرارساحلش سرکوب می شد
به موجی زورق آرامش ای داد
شکسته،پاره ای ازچوب می شد
*****
برادربازهم تنبورمی زد
همایون وسه گاه وشورمی زد
برادرخودنمی دانست اما
عجب بادردهایم جورمی زد!
*****
شقایق ازلبانت خون گرفته ست
نسیم ازعِطرتومضمون گرفته ست
دلم داغ گران دوریت را
به میراث ازدل مجنون گرفته ست
*****
نسیمی نارون در بَرکشیده ست
حجاب برگ هاازسرکشیده ست
ببوسدازقدم تافرق وحقا
طبیعت نقشی ازمحشرکشیده ست
*****
همیشه خنجری ازپشت می بست
به سیلی می زدوبرمشت می بست
فلک بودومیان کارهایم
گره باصدهزارانگشت می بست
*****
نگاه چهره ات چون ماه می کرد
به حسرت هاله هارا آه می کرد
پشیمان ازخودومی گفت ای کاش
خدایم سرنگون چاه می کرد!
*****
پرستوپَرکشیدوزاغ مانده ست
به جای گل خسی درباغ مانده ست
به دل ازدوریت ای نازنینم
برای تاهمیشه داغ مانده ست
*****
گره ازروسری تابازمی کرد
دودستم گیسُوَش رانازمی کرد
لبم مانند زنبوری به روی
ِتن همچون گلش پروازمی کرد
*****
خوشاگرخالقم بی قلب می کرد
نفس هارا زِجانم سلب می کرد
خوشاگرهمچوسنگی سردوبی روح
دلم کس رانه سویش جلب می کرد
*****
به جادوی دوچشمت سِحرداری
به مارگیسوانت مِهرداری
به تکواژِ نفس های قشنگت
شبانه دفتری ازشعرداری
*****
تونیش بی عسل،بی موم بودی
توجغدِشب نشینِ شوم بودی
به نامت یاس هم خندیدویعنی؛
توبی معناترین مفهوم بودی