شعر کلاسیک «فریما لهراسبی»

چاپ تاریخ انتشار:

شعر کلاسیک «فریما لهراسبی»

 

محبوب من،مرگم شبی غمناک می آید..

در هیئت سِل،مرگ را تقدیم می کردی

پیشانی ام زیر فشار بوسه ای چین خورد

ناعادلانه عشق را تقسیم می کردی

بر شانه هایت کفتری آرام می میرد

اما صدایت، پر زدن ها درمنِ یکریز

گاهی غمی از چشمهایت راه افتاده

تا زخمهای واژن پتیاره ی پاییز

ای کاش روی زخمِ تازه خشکشان می زد

هر خاطره،هر خاطره،هر خاطره،درد است

پاییزها فرزند نامشروعِ غم دارند

این فاحشه زاده کمی زیبا و ولگرد است

از حجم بی رحمی زمین بوی جنون می داد

از بوسه هایت عطر گندم، عطر جان آمد

از سایه ها رد می شدی تاریک،روشن شد

از دستهایت بوی جرأت،بوی نان آمد

بر گونه هایم می دود،از جنگ می خواند

از این سرازیری کسی بی باک می آید

باخستگی های ارس،با کفش های خیس

محبوب من،مرگم شبی غمناک می آید

#فریما_لهراسبی

____________________________

**محبوبم

اگر مرگ به سراغت می آید

کاش به هیئت سِل بیاید

به هیئت سرما ... #الیاس_علوی

----------------------------------------------

غوطه خوردم تمام ديشب را

مثل يک ماديان رم کرده

مثل حسى که سنگواره شده

غرق شعرى که بدترم کرده

درد دارد بدون تو لحظه

حس تعليق من ورم دارد

زندگى بى تو خارج از وزن است

زندگى بى تو واژه کم دارد

رفتنت نحس بود و ويرانگر

هم تو را برد هم زمستان را

سى و يک روز بى تو هر لحظه

مى کشد هرم تير، باران را

پشت پلکت حماسه خوابيده

زوزه ى باد بى بهانه نبود

بعد آغوش گرم تو انگار

خانه ام ديگر آشيانه نبود

از تو ديوانه تر نمى بينم

بوسه ات شعله مى کشد در من

بازى دست باد و آتش بود

خشکى سرنوشت اين خرمن

خط و خال سياه مى آيد

پشت هر اتفاق اگر باشى

بيوه ى عاشقانه هاى تو شد

دختر مست حوض نقاشى

...

مى دوم بى تو در خيالاتم

مثل يک ماديان رم کرده

مثل حسى که سنگواره شده

غرق شعرى که بدترم کرده

#فريمالهراسبى