شعر کلاسیک «بابک سلیم ساسانی»

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

شعر کلاسیک «بابک سلیم ساسانی»

هرگز به جز هوای تو در سر نداشتم
تقدیر بود چارهی دیگر نداشتم

در جستجوی تو همه از خود گذشتهاند
چیزی از عاشقان تو کمتر نداشتم

من دل زدم به وحشت دریا و لحظهای
ترس از جنازه های شناور نداشتم

هم پای تو به قله رسیدم، و بعد از آن
میخواستم که پر بزنم، پر نداشتم

چشم انتظار معجزه بودم در این سقوط
چون مرگ را کنار تو باور نداشتم

من باغ عاشقی که زمستانم آمد و
یک شاخه گل برای خودم بر نداشتم

آیینه گفت حاصلت از زندگی چه بود
جز یک سکوت دلهره آور نداشتم

تو یک رماننویس که در خواب مرده بود
من یک رمان که صفحهی آخر نداشتم

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692