شعر «کودتا» شاعر «سعیده فرجی»

چاپ تاریخ انتشار:

شعر «کودتا» شاعر «سعیده فرجی»

 

من کشوری هستم که در من کودتا کردی
با خنده ای سرباز هایت را صدا کردی

تا خواست زانوهای من ریزش کند انگار
از قامت ویرانه ام کاخی بنا کردی

پس تکیه بر تختت زدی و زورمندانه
یک امپراطوری در آغوشم به پا کردی

هی تفرقه بنداز و با میلت حکومت کن
بااین سیاست عقل را از دل جدا کردی

کم کم فتوحاتت از آغوشم فرا تر رفت
پس مرز هارا با خیانت آشنا کردی