دو شعر از مریم جباری و سمیه سجودی

چاپ تاریخ انتشار:

 

 

مریم جباری

 

نگذاریم هنر در پس یک قاب بماند و همین

و تصاویر هنرمند چو مهتاب بماند و همین

نگذاریم که نقاش و خوش آواز و نویسنده­ ی خوب

به نگاهی که شود شیفته بی­ تاب بماند و همین

به خدا شعر، حرم دارد و ایوان و سراپرده­ ی خوش

نگذاریم که نااهل بر این تاب بماند و همین

نگذاریم غزل یا که قصیده به سرانگشت هوس

به غلامی به سراپرده­ ی ارباب بماند و همین

و سه تاری که شکست ه­ست ز یادآوری خاطره­ ها

نگذاریم فقط در بر مضراب بماند و همین

نگذاریم هنرمند ازین ورطه­ ی خاکی برود

و سپس اشک گنه در پی سهراب بماند و همین

نگذاریم هنر بعد هنرمند به بی­راهه رود

و همانند حبابی به لب آب بماند و همین

ز هنر، علم و ادب گر که عمل بر ندهد فایده چیست؟

در و دیوار گواهند که گنداب بماند و همین

بگذاریم نم عشق ازین اطلسی دل بچکد

که از آن پس به قیامت گل سیراب بماند و همین

به خدایی که نظر از رخ ما دور نکرده­ست، قسم

هنر و علم و ادب چون گهر ناب بماند و همین

 


 

سمیه سجودی

 

اومدم ترانه رو خواب کنم به جای تو، اما نشد

اومدم شعر نگم برای تو، اما نشد

یه سبد یاس سپید وقف چشات

اومدم پهن کنم جلوی پات، اما نشد

یه بغل آرزو کردم واسه تو پیش خدا

اومدم نذر کنم ، نذر نگات، اما نشد

یه ستاره چیدم از تو قلب آسمون برات

اومدم وصل کنم توی شبات، اما نشد

شدم سودای دل بهونه گیر تو غصه ­هات

اومدم دل بکنم از اون صدات، اما نشد

تو این دنیا نمی­شه بی اسم تو زندگی کرد

اومدم دروغ بگم به لحظه­ هات، اما نشد