شعر کلاسیک «امیرحسین نیکزاد»

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

شعر کلاسیک «امیرحسین  نیکزاد»

 

چراغ روشن وخاموش شد

-«...نخواهی بود»

و رعد وبرق که بعدش فقط سیاهی بود

وباد،ساعت ها پرده راتکان می داد

هنوز داشت نفس می کشید وجان می داد

اتاق خالی وتاریک کور ودر بسته

چهار پیر به هم تکیه داده ی خسته

اتاق صندلی ومیز خط کش وپرگار

هزار ساعت شماطه دار بر دیوار

ورفت وآمد شماطه ها به یک آهنگ

به هم تنیدن صدها صدا که صدها رنگ

وزنگ ها که کشیده است کارشان به جنون

پرنده ها که پریدند با فنر بیرون

اتاق یک سره تصویر وانعکاس در او

ورفت وامد افراد ناشناس در او

اتاق پرشدهاز شکل های مبهم تر

فضای بسته اش از درک حجم ها کم تر

به یاد آوردن ناگهان فراموشی

اتاق یک لحظه انفجار خاموشی

دوباره خالی وتاریک کور ودر بسته

چهار پیر به تکیه داده ی خسته

اتاق پرشد وخالی شد از توهم شان

چهار پیر که سر روی دوش هم دارند

چهار پیر ومرورکه سر روش دارند

چهار پیر که در چهار دیوارند

رسید در را وا کرد بست تو امد

چراغ را روشن کرد پرده را پس زد

وخیره شد به تقلای شاخه ها در باد

به ساعتش که فقط وقت را نشان می داد

به هیچ که باهمه بی اختیار زل زده ای

که در سفیدی مطلق به هوش آوده ای

نه کف نه سقف نه دیواره ای نه پنجره ای

نه حس نه وهم نه اندیشه اس نه خاطره ای

نه هیچ مرز میان درون وبیرونت

نه پیش وپس که مجالی دهد به اکنونت

اگرچه محوشدی در تداوم کلملت

به نیمه ی پرلیوان نگاه کن ،سقراط

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692