شعر کلاسیک «ابراهیم جویباری»

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

شعر کلاسیک «ابراهیم جویباری»

می‌شود حالم از این حادثه بدتر باشد

آسمان درهم و ابری و مکدر باشد


بوی یاسی که نشسته به تن غربت ماه

باید از عطر تن چادر مادر باشد

 

می‌شود چشم پریشان کسی چون باران

روسیاهم اگر این غم‌زده خواهر باشد

 

ماه خوابیده و خورشید ز سوزش افتاده

شاید این حادثه از پیکر بی‌سر باشد

 

می‌شود سینه عزادار و سرم افتاده

نکند لحظه‌ی افتادن اکبر باشد

 

زد به دشمن یل کافرشکن شاه شکار

چون عقابی که پی صید کبوتر باشد

 

این‌که بی‌دست یکی مشک به دندان دارد

باید از دلهره‌ی ناله‌ی اصغر باشد

 

می‌شود حالم از این ثانیه خیلی بدتر

طفل شش‌ماهه شبیه گل پرپر باشد

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692