شعر کلاسیک «علیرضا بدیع»

چاپ تاریخ انتشار:

شعر کلاسیک «علیرضا بدیع»

دست‌هایم دو افعی زخمی، سینه‌هایت دو گنج اجدادی‌ست

جای افعی همیشه دوزخ نیست، گنج گاهی میان آبادی‌ست

به من از خانواده‌ی پدری نقشه‌ی دامنت به ارث رسید

اولین خوان گنج، جنگیدن با چهل شاه دزد بغداد‌ی‌ست

مهره‌ی مار با من است ولی چشم‌هایت زمرد سبزند

در شبی که سربزنگاه است هرچه غیر از دو چشم تو عادی‌ست

لحظه‌هایی که با تو سرگرمم: اولین صبح سال خورشیدی

لحظه‌هایی که از تو دلسردم: آخرین عصر سال میلادی‌ست

قبّه‌ی بارگاه بازویت، حلقه‌ی ملحد النگویت

حجره‌ی ابروان کم رویت مکتب فرقه‌های الحادی‌ست

دست تقدیر دورمان کرده. کَرِمان کرده کورمان کرده

سرگذشت من و تو مانند برج میلاد و برج آزادی‌ست

نقشه‌ی دامنت به یغما رفت... ملک پیراهنت به یغما رفت

بعد ازین روی دامنت بنویس: «برگی از خاطرات یک سادیست!»