شعر کلاسیک «بنفشه ابوترابی»

چاپ تاریخ انتشار:

لب تر کنی برای تو می ­میرم، ای چشم قهوه ­ای غزلت غوغاست

دارم نزن به تار سیاه موت ، هی دل نبر که عشوه گری بی جاست

حوای حادثه ، هوس سیبی، بلوای روز واقعه ­ای در من

یعقوب دل دریده ء کنعانم ، با بوی یوسفم تن پیراهن

تاریخ را دوباره نوشتی با، لبخند ترش مزه  لب هایت

با بوسه ­های خانگی و گرمت، با چشم­های عاشق رسوایت

این رابطه کلام نمی ­خواهد، با چشم هم اشاره کنی کافی­ست

در چشم مست عاشق تو شاعر، اعجاز اتفاق عجیبی نیست

آرامش میان صدای تو ، یادآور ترانه ء لالایی

فرهاد خالصانه ء شیرینی ، مجنون بی بهانه ء لیلایی

باران بی امان صمیمیت، طغیانی از ترانه و لبخندی

رنگین کمانی از غزل و باغی ، از شعرهای ناب و خوشایندی

یارای استقامت قلبم نیست، طوفان­ ترین مسیر نرقصیدن

کشتی­ ترین پدیده ء دریاهام، با خواب در جزیره تو را دیدن

آتشفشان عاطفه و عشقی، تلفیقی از صداقت و سرسختی

همراه پابه پای غزل­ هاتم، تا سرزمین آبی خوشبختی