شعر کلاسیک«سیدنیما نجاری»

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

شعر کلاسیک«سیدنیما نجاری»

 

حضرت رقیّه

دارد شروع می­ شود این واژه ­های غم

این واژه ­های سوگ نشینی که دست کم

از یک هزار و سیصدو هفتاد سال پیش

اعصاب شاعرانه­ ی من را زده بهم

مضمون قصه دخترکی ماهپاره است

یک دختری که در رصد یک ستاره است

می­ خواهم اینکه باز کنم اصل قصه را

مضمون قصه گوش و دوتا گوشواره است

از فرط داغ دست به دیوار برده است

از بسکه زخم­ های سرش را شمرده است

چشمان کوچکش دگر تار می­روند

آخر سه روز هست که چیزی نخورده است

اینجا به گریه قافیه ­هایم دچار شد

شاعر کنار قصه­ ی او تار و مار شد

ای وای از دلش در آن لحظه ­ای که دید

هجده سر بریده به نیزه سوار شد

یادش نرفت خاطره ­ی گوشواره را

روی زمین گذاشت کمی گوش پاره را

گریه امان نداد و در خود مرور کرد

هجده سر بریده ی دارالاماره را

با ترس زانوان خودش را فشرده بود

شلاق­ های امشب خود را شمرده بود

از درد استخوان کمر عین مادرش

در کودکی شبیه زنی سالخورده بود

بار دگر بهانه ­ی روضه چه جور شد

از فرط گریه چشم مدادم نمور شد

دستی شکسته شانه زند موی دختری

در من دوباره حضرت زهرا مرور شد

چشمی پر از صحبت و اشک و ملال داشت

یک سینه آرزو و هزاران خیال داشت

با یک سر بریده شروع به سخن نمود

آن دختری که اول قصه سه سال داشت؛

بابا سلام به تو که دلت زار و خسته است

بابا بگو چشم شما را که بسته است؟

بابا حسین، زجر در آن وحشت کویر

دندان­ های شیری من را شکسته است

بابا سه روز هست تنم درد می­کند

حتی تمام پیرهنم درد می ­کند

بابا تو را «حشیـن» اگر گفته ­ام ببخش

دندان...زبان...لبم...دهنم درد می کند

دیدگاه‌ها   

#1 عاطفه بذرافشان 1393-08-22 03:03
بی اندازه زیبا بود .
موفق باشید

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692