شعر طنز «لُنگ وارداتی» پروین برهان

چاپ تاریخ انتشار:

شعر طنز «لُنگ وارداتی» پروین برهان

 

خرده ريز خانه ها تاچوب پر چين مي رسد

ان يكي در راه مانده .ناگهان اين مي رسد

سهم تهران هر چه باشد باز كم مي اورد

ريگ رنگي از فرانسه بهر تزئين مي رسد

سهم قم .تا نيمه ي شعبان هزاران ريسه نور

خارجي .يا .داخلي.تا روز اذين مي رسد

اهل كاشان را جدا از ان چه تا حال امده

لنگ مخصوصي براي بينه ي فين مي رسد

اصفهان چون مهد فرهنگ است و مذهب .پس دو سهم

يك كمي .غيرت .ويك مثقال هم دين مي رسد

سهم نائين عاقبت ازقالي ابريشمي

نوش داروئی برای درد ودفتين مي رسد

يزد چون دارالعباده بوده و.شايد كه هست

پس براي بستن. دروازه اش پين مي رسد

اهل كارتونهاي كوي و برزن شيراز را

با زغال خوب و يار بد. به تلقين مي رسد

نيمه شبها در كوير لوت و در طوفان شن

قافله در قافله. سنگين و رنگين   مي رسد

پنبه دانه در خيالات شتر وقتی که نیست

مرز را رد کرده وتا نزد ماشین می رسد

مردمان روي خط مرز را بي هاي و هوي

ريز گرد و سرزميني خفته در مين مي رسد

جاي متقال كفن .از عتبات عاليات

هم كت و شلوار.وهم پيراهن جين مي رسد

گوسفندان رابه جاي يونجه زاران وسيع

تلخه ي خشكيده از صحراي قزوين مي رسد

گاوها هم قبل ازان كه. خونشان گردد حلال

ازارومیه  نمك .خورجين به خورجين مي رسد

نيمه شبها از زمين خر خر كه بالا مي رود

ازملائك چشم غره. جاي امين مي رسد

در سرازيري قبر و. زير بار ان فشا ر

قاري قران به وزيتون. وتين مي رسد

گوشه ي سمت چپ پشت لباس اخرت

ناگهان چشمم به مارك .مدي اين چين مي رسد