اسماعیل امینی حرفش را پس می گیرد!

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

کانون

حرفم را پس می‎گیرم!

از قدیم شنیده بودم که: مرد است و قولش! و پیش خودم خیال میکردم که این حرف خیلی مهمی است. از این که مرد هستم خیلی خوشحال بودم و حتی گاهی با مفاخره و تکبر به زنان نگاه میکردم که یعنی: این ما مردها هستیم که روی حرفمان میایستیم و قول مردانه متعلق به ما مردان است!

اما زمان گذشت و من به تدریج از گذشت زمان درس گرفتم، این درسها را باز مینویسم تا بدانید که قول مردانه، حرف مفت است.

ابتدا این چند بیت را بخوانید:

عشق را خواهی که تا پایان بری

بس که بپسندید باید ناپسند

زشت باید دید و انگارید خوب

زهر باید خورد و انگارید قند

لابد قند توی دلتان آب شده که: بله بفرما این هم نشانۀ وفای به عهد و پایداری در عشق!

اما اگر بدانید که شاعر این ابیات، زن است دیگر قند توی دلتان آب نمیشود بلکه زهرۀتان آب میشود مثل آن موقعی که من دیدم یک خوانندۀ مرد با هیبت و لحنی که واقعاً زهرۀ آدم را آب میکند فریاد میزند:

خیال نکن نباشی بدون تو میمیرم

گفته بودم عاشقم حرفمو پس میگیرم

با شنیدن این جملهها از خجالت آب شدم، یک شاعر زن یعنی رابعه در صدها سال پیش، آن قدر در عاشقی، وفادار و با صلابت باشد و یک مرد خواننده با آن هیبت فریاد بزند که: حرفمو پس میگیرم!

آدم از مرد بودن شرمنده میشود، اگر چه ممکن است زن بودن هم چندان جاذبهای نداشته باشد.

در همین تردید انتخاب میان مرد و زن بودم تا این که، یک روز در یکی از سرویسهای ایمیل داشتم فرم عضویت را تکمیل میکردم که رسیدم به گزینۀ جنسیت، دیدم سه انتخاب دارد؛ مرد، زن، موارد دیگر!

با خودم گفتم: یعنی این کسی که موارد دیگراست چه جوری است؟ از آن مهمتر اگر این موارد دیگرشاعر باشد یا خوانندگی کند، وقتی به موضوع وفاداری و پایبندی به حرفش میرسد چه کار میکند؟

آیا روی حرفی که زده میایستد و یا خیلی راحت حرفش را و حتی امضایش را پس میگیرد؟

بعد به این نتیجه رسیدم که بهتر است به جای توجه کردن به ترانهها و گوش کردن اخبار و عضویت در ایمیلهای خارجی، بنشینم و همان شعرهای قدیمی را بخوانم و کاری هم به مرد بودن و زن بودن شاعر نداشته باشم و با همان خیالات عهد قدیم دلم خوش باشد که: مرد است و قولش و آدم باید روی حرفش پایدار باشد و وفای به عهد رسم جوانمردان است و چیزهایی از این قبیل:

ما را سری است با تو که گر خلق روزگار

دشمن شوند و سر برود هم بر آن سریم

***

چون دلارام میزند شمشیر

سر ببازیم و رخ نگردانیم

***

مقام عیش میسر نمیشود بی رنج

بلی به حکم بلا بستهاند روز الست

***

اما اگر حالا کسی بگوید که این حرف ها قدیمی است و دورۀ قول مردانه و وفاداری و ایستادن بر سر عهد و پیمان سپری شده است، نه دلم میآید که تایید کنم و نه میتوانم انکار کنم، این جاست که میگویم کاش آن موارد دیگر در این میان کاری بکند.

چاپ شده در روزنامه تهران امروز

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692