چند کاریکلماتور از «داود نیکومنش»

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

چند کاریکلماتور از «داود نیکومنش»

زن روی پلک‌هایش رابا مداد تقلب می‌نوشت

مرد آنقدر تنها‌یی‌اش چرک کردکه شاعرشد

اتوبوس تنهایی‌اش پر از صندلی خالی بود

تنهایی مرد آنقدر غلیظ شدکه از چشم‌هایش چکید

مرد آنقدر تنها بود در خیابان که با خودش حرف می‌زد

مرد آنقدر حرف زد که زیر تنهایی‌اش خفه شدم

آنقدردر خیابان نگاهم کرد غریبه‌،که فهمیدم تنهایی‌اش عفونت کرده

کپسولی از فشار غمباد ترکید

 

دیدگاه‌ها   

#6 محمد 1396-07-12 13:58
بسیار عالی بود استاد نیکومنش❤
#5 اریا 1396-01-13 17:30
ارام ارام دربوی تند گله غبار میشویم
دیوار یعنی فرستی برای پوسیدن
#4 سوگند 1394-12-22 14:28
خیلی زیبا ودلنشین بود استاد نیکومنش.
#3 ری را 1394-04-24 14:17
مثل همه آثارتان فوق العاده بود استاد نیکومنش.
#2 فرشید امرجی 1394-03-22 19:08
سلام خاصانه دارم خدمت دوست عزیزم ،سرورم استاد مهندس نیکومنش...عالی عالی
#1 مجسن 1394-03-09 20:38
مثل همیشه عالی بود.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692