داستان «عذر موجه» نویسنده «ناتالی باورز» مترجم «زهرا تدین»

چاپ تاریخ انتشار:

داستان «عذر موجه» نویسنده «ناتالی باورز» مترجم «زهرا تدین»

 

بازم از کیف دستی الکس صدای زنگ آمد.الکس آهی کشید و کیفش رو باز کرد و گوشیش رو در آورد و دید که شش تا پیامک جدید داره.

خوش بگذره!

دلم برات تنگ شده!

بیشتر از این نمیتونم دوریت رو تحمل کنم!

ساعت 3 خونه ای؟

ساعت نزدیکه 3 شد اما خبری ازت نیست!

لعنتی بهم زنگ بزن!

لعنتی! اون فقط یک ساعت اومده بود بیرون.

الکس دندونهاش رو به هم فشار داد.مشغول خرید بود و داشت تلفنش رو میگذاشت توی کیف دستی اش که چشمش افتاد به یه پوستر و چیزی که روش نوشته بود.یه لحظه مکث کرد:

"مراقب جیب برهای توی بازار باشید و وسایل باارزشتون رو جای مطمئنی بگذارید."

بالاخره الکس لبخند زد."عالیه" یه لحظه فکر کرد و بعد تلفنش رو گذاشت توی جیب پشت شلوارش و مشغول گشتن توی غرفه های بازار شد.