داستان«تسلط بر زبان انگلیسی»نویسنده« کی الدرگ» مترجم«نگين كارگر»

چاپ تاریخ انتشار:

 

 او از شانگهای به منهتن رسید در حالی که فقط دو جمله بلد بود:" خیلی ممنون" و " اشکالی ندارد" .

اولین تعطیلات آخر هفته به پدر و مادرش زنگ زد. پدرش در حالتی خنثی و جدی به او گفت: وقتی می خواهی عمق یک جویبار را بفهمی... از هر دو پایت همزمان استفاده نکن.

او پاسخ داد " قطره قطره جمع گردد وانگهی دریا شود."

یکشنبه، در مترو توجهش به یک آگهی جلب شد و با استفاده از دیکشنری اش آن را به زحمت ترجمه کرد:

صحبت کردن به زبان انگلیسی وال استریت را بیاموزید . او احساس کرد بخت به او رو کرده و از دوشنبه کلاس رفتن را آغاز کرد.

او در حالی که هیجان زده شده بود به خانه زنگ زد ولی پدرش که به دنیای اقتصاد مشکوک بود گفت:" اگر می خواهی بازی کنی باید در مورد سه چیز تصمیم بگیری: قوانین بازی، مقدار پولی که وسط می گذاری و زمانی که باید از بازی کنار بکشی"

او جواب داد : " و زمان" ، " گر صبر کنی ز غوره حلوا سازم"

-بگو ببینم این انگلیسی وال استریت چیه؟ می شه مثال بزنی؟

- مثلاً می گویند: " اوه .. خدای من!"

-آهان ..پس حرف زدن به روش مذهبی است.

- نه. وقتی اتفاق بدی بیافتد می گویند اوه خدای من یا.. گندش بزنن..

پانوشت:


از آنجایی که در زبان فارسی از ضمیر او برای زن و مرد استفاده می شود و ضمیر جداگانه نداریم لازم به توضیح است که راوی داستان دختر است.