دو داستانک « این مردم متجدد»؛ « حجاب نام »/نویسنده: اشفاق احمد/مترجم: سمیرا گیلانی

چاپ تاریخ انتشار:

samira gilanii

این مردم متجدد

او کتابهای تمام مذاهب را مطالعه کرد و سپس به دین اسلام گروید و آن را مطابق فطرت دید و زندگی خود را از نو آغاز کرد. یک روز چند نفر از همسایه ها به او گفتند: «تو باید ازدواج کنی. ما یه دختر تحصیل کرده برات گیر آوردیم که از خانواده مسلمونه.»

روز بعد ... همراه همسایه ها به خانه مجللی رفتند. به چهار گوشه نگاهی انداخت، همه جا فرهنگ غربی به چشم می خورد. از اتاق کناری صدای رقص و آواز می آمد. بعد از اینکه پدر، دختر را صدا کرد، صدای موزیک قطع شد و دختر با لباسهایی راحت از اتاق خارج شد.

«هلو ددی ... چرا صدام کردی؟»

قبل از اینکه پدر علت را بگوید، پسر تازه مسلمان گفت: «من دو سال قبل از چنین جامعه ای برگشتم، نمیخوام دوباره به همون جامعه برگردم.»

با شنیدن این حرف، قطره های عرق پیشانی مادر دختر را پوشاند و لایه ای از آرایش صورتش را پاک کرد.

------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

حجاب نام

آن سه نفر در ایستگاه اتوبوس ایستاده بودند و گفتگو می کردند.

«ببین راشد! اون دختر بخاطر آلودگی هوا تمام شالش رو روی صورتش کشیده.»

«نه، اینطور نیس، اون خیلی با حیاس و خوشش نمیاد صورتش رو نمایش بده.»

سومی گفت: «حقیقت اینه که اون عاشق اون پسریه که سوار اسکوتره، اسم پدر مادرش رو توی شالش پنهون کرده تا خدشه ای به آبروی اونا وارد نشه.»

دو داستانک « این مردم متجدد»؛ « حجاب نام »/نویسنده: اشفاق احمد/مترجم: سمیرا گیلانی