داستان «دختر» نویسنده «جامائیکا کین کید» مترجم «پرنیان تقوی دوست»

چاپ تاریخ انتشار:

zzzz

_لباس های سفید را روز دوشنبه بشور و بگذار روی سنگ ها تاخشک شوند.

لباس های رنگی را روز سه‌شنبه بشور و روی طناب آویزان کن.

با سرِ برهنه زیر نور خورشید نایست.

در روغن شیرین داغ خاگینه‌ی کدوتنبل بپز.

لباس های کوچکتر را درست  بعد از اینکه آنها را درآوردی بگذار خیس شوند.

وقتی پارچه می خری تا برای خودت لباس قشنگی بدوزی، مطمئن شو که در آن آدامس گیر نکرده باشد و گر نه خوب شسته نمی‌شود..

ماهی را شب قبل از پخت شور کن.

این درست است که تو یکشنبه ها در مدرسه آواز بِنّا می خوانی؟ (آوازی محلی منطقه یآنتیگوا و باربوداکه از نظر محلی ها مضمونش برای دختران جوان بد آموزی دارد)

همیشه غذایت را طوری بخور که کسی از دیدنش حالش بهم نخورد.

یکشنبه ها سعی کن که شبیه یک خانم پاکدامن راه  بروی  نه طوری که راجع به تو فکرهای  بد کنند.

دیگر در مدرسه یکشنبه ها آواز بِنّا نخوان.

با پسرهای ولگرد صحبت نکن، حتی اگر نشانی جایی را از تو پرسیدند.

در خیابان میو ه نخور، مگس ها دنبالت می‌کنند.

_ولی من هیچوقت، نه یکشنبه ها نه در جلسات مذهبی آواز بِنّا نمی‌خوانم.

_اینگونه باید دگمه بدوزی.

اینگونه برای دگمه جا ‌دگمه‌ای درست می‌کنیم.

اینگونه باید یک لباس را حاشیه دوزی کنی.

اگر این‌کارها را بکنی دختر پاکدامنی جلوه می‌کنی.

اینگونه لباس نظامی پدرت را اتو می‌کنی تا چروک نباشد..

باید گیاه بامیه را دور از خانه بکاری چون دور گیاه بامیه مورچه های قرمز لانه می سازند.

وقتی سبزی تارو می کاری مطمئن شو که خوب آبیاری شود و گر نه موقع خوردن گلو رابه خارش می اندازد.

باید اینگونه کنج دیوار را جارو بکشی.

اینگونه کل خانه را جارو می‌کشند.

اینگونه حیاط را جارو می‌کشند.

باید اینگونه به کسی که خیلی از او خوشت نمی‌آید لبخند بزنی.

اینگونه به کسی که چشم دیدنش را نداری لبخند بزن.

اینگونه به کسی که از او خوشت می‌آید لبخند بزن.

اینگونه یک میز چای را می چینند.

اینگونه میز شام را می چینند‌.

باید اینگونه برای یک‌ مهمان ویژه میز شام بچینی.

اینگونه برای ناهار میز می چینی.

اینگونه برای صبحانه میز  می چینی.

اینگونه مقابل مردانی که تو را خوب نمی‌شناسند رفتار می‌کنی تا راجع به تو فکرهای بد نکنند.

هر روز خودت را بشور، حتی شده با تف.

برای تیله بازی خم نشو، تو پسر نیستی.

گل های مردم را نچین، به دردسر می‌افتی.

به سمت پرنده ها سنگ پرتاب نکن، امکان دارد اصلا پرنده نباشند.

باید اینگونه پودینگ نان بپزی.

اینگونه پودینگ محلی می پزی‌.

اینگونه باید آش تُند درست کنی.

اینگونه داروی سرماخوردگی درست می‌کنند.

اینگونه دارویی درست می‌کنی تا قبل ازا ینکه بچه تشکیل شود کارش را بسازی.

اینگونه باید ماهی بگیری.

اینگونه باید ماهی گرفته شده ای را که دوست نداشتید دوباره به رودخانه پرتاب کنی.

اینگونه برای مردها قلدر بازی در می‌آوری.

اینگونه مردها برای تو قلدر بازی در می‌آورند.

اینگونه یک مرد را دوست می‌داری. و اگر این راه کار نکرد راه های دیگری هست. ناامید نشو. و اگر ناامید شدی ناراحت نشو.

اینگونه باید سر بالا تف‌ کنی و سریع مکانت را تغییر دهی تا روی سرت نریزد.

اینگونه باید دخل وخرج را جورکنی‌.

همیشه نان را کمی فشار بده تا مطمئن شوی تازه است.

_ ولی اگر نانوا نگذاشت فشار دهم چی؟

_یعنی می‌گویی می خواهی زنی شوی که یک نانوا نمی‌گذارد او به یک نان دست بزند؟

 

داستان «دختر» نویسنده «جامائیکا کین کید» مترجم «پرنیان تقوی»