داستان «دراز کشیدن بر تخت» نویسنده «گیلبرت کیث چسترتون» مترجم «فاطمه برزگر»

چاپ تاریخ انتشار:

negar barzegarروی هم رفته دراز کشیدن بر تخت می تواند تجربه عالی و بی نظیری باشد اگر آدم مداد رنگی بلندی داشت تا بتواند روی سقف طرحی بکشد. اما این چیزی نیست که بشود درمغازه لوازم خانگی پیدا کرد.

من به شخصه فکر می کنم، می شود این کار را با چند سطل رنگ و یک تی انجام داد. اگر کسی بخواهد خیلی تمیز و ماهرانه کار کند و رنگ ها را درلایه های کلفت کنار هم بکشد، احتمالا سیلی از رنگ های جذاب قروقاطی بر صورتش مثل یک باران رویایی می چکد که البته بدی های خودش را دارد. متاسفانه برای خلق چنین هنری مجبوریم به سیاه و سفید اکتفا کنیم. درواقع بهترین استفاده از سقف سفید همین است. من فکر می کنم تنها استفاده ای که می شود از سقف سفید داشت همین است.

احتمالا اگر تجربه دلپذیر دراز کشیدن روی تخت نبود من به این نتیجه نمی رسیدم. مدت ها بود که در خانه های مدرن دنبال فضای خالی برای نقاشی می گشتم. کاغذ برای طراحی های سمبلیک خیلی کوچک است .

همانطور که سیرانو برگراس می گوید:

چیزهای غول پیکر می خواهم.

 اما وقتی سعی کردم که فضای تمیز و خالی ای در اتاق های جدیدی که همه در آنها زندگی می کنیم، پیدا کنم دائما ناامید می شدم. طرح ها ونقش ونگارهای بی پایانی را پیدا می کردم که مثل پرده ای از زنجیرهای نازک بین من و خواسته ام آویزان بودند .

دیوارها را هم چک کردم. وقتی فهمیدم با کاغذ دیواری پوشانده شده اند خیلی تعجب کردم و متوجه شدم که کاغذ دیواری نیز با تصاویر نه چندان جالبی پر شده که همگی شباهت مضحکی به هم داشتند. نمی فهمیدم چرا طرح دلخواه شخص دیگری ( طرحی که خالی از هر گونه مفهوم مذهبی یا فلسفه ای هست) باید روی دیوارنازنین من مثل آبله پخش شود. احتمالا زمانی که انجیل گفت :

مسائلی بیهوده تکرار نکنید، آنگونه که بت پرستان می کنند.

 منظورش به کاغذ دیواری بود. فرش ترکی را هم انبوهی از رنگ های بی معنی یافتم. تقریبا مثل خودِ امپراطوری ترکیه یا مثل شیرینی ای که اسمش راحت الحلقوم است. دقیق نمی دانم راحت الحلقوم چیست اما احتمالا دلیل یکی از قتل عام های مقدونیه بوده. با بیچارگی هر جا که با مداد و قلمو می رفتم با تعجب می فهمیدم که دیگران قبل از من به آن رسیده اند. دیوارها، پرده ها و مبل ها را با طرح های بچگانه و وحشیانه خودشان خراب کرده اند.

هیچ کجا نتوانستم فضای تمیزی برای نقاشی پیدا کنم تا این که دراز کشیدنم بر تخت بیش از حد معمول طول کشید .در آن  هنگام نور آن بهشت سفید به چشمم خورد، وسعت آن سفید خالص که در واقع تعریفی از بهشت است چون نشانی از پاکی و آزادی است. اما افسوس! که مانند تمامی بهشت های شناخته شده دور از دسترس بود. بسیار ساده تر اما خیلی دورتر؛ حتی دورتر از آسمان آبی بیرون پنجره. پیشنهادم مبنی بر نقاشی بر دیوار با قسمت جلوی تی رد شد. مهم نیست توسط چه کسی اما شخصی بود که از داشتن هرگونه حقوق سیاسی منع بود. حتی پیشنهاد کوچکتری که گفتم انتهای تی را در اجاق آشپزخانه بگذاریم تا تبدیل به زغال شود هم قبول نشد. با این حال مطمئنم ایده اصلی نقاشی بر سقف قصرها و کلیساها از گروه های بزرگی از فرشته های آویزان و خدایان فاتح همه از افرادی در موقعیت مشابه با من بود. مطمئنم فقط به خاطر اینکه مایکل آنجلو درگیر حرفه شریف و قدیمی دراز کشیدن بر تخت بود،  متوجه شد که سقف کلیسای کوچک سیستینه می تواند به تقلید افتضاحی از نمایش الهی تبدیل شود که فقط در بهشت قابل اجراست.

اما الان معمولا عمل دراز کشیدن روی تخت یک عادت ناسالم و متظاهرانه به نظر می آید. از تمام نشانه های مدرن بودن که همگی نشانی از زوال و تباهی هستند، هیچ کدام تهدیدآمیزتر و خطرناکتر از خوشحالی برای رعایت مسائل اخلاقی ثانویه نیست؛ زیرا نادیده گرفتن مسائل مهم و اولیه باعث نادیده گرفتن جاودانگی ابدی می شود و اخلاقیات حزن انگیز انسانی را در پی دارد. چیزی که بدتر از ضعف جدید اصول اخلاقی اولیه است، قوت اصول اخلاقی ثانویه هست. مثلا اینکه شخصی را بخاطر سلیقه بدش، به جای اخلاق بد او، سرزنش کنیم بسیار مخرب است. امروزه پاکیزگی و طهارت دیگر جزوی از دینداری نیست، زیرا طهارتی که به دینداری ربط داده شود نوعی توهین تلقی می شود.  یک نمایشنامه نویس می تواند به  محضر ازدواج حمله کند تا جایی که اصول و روش جامعه را بد جلوه ندهد. و من ایبسنی هایی ( افراط گرایانی) را دیده ام که نوشیدن آبجو را بد، اما استفاده از اسید پروسیک را خوب می دانند. همین طور در مورد پاکیزگی و مخصوصا راجع به دراز کشیدن بر تخت. به جای اینکه به این قضیه به عنوان مسئله ای برای راحتی و آسودگی شخص نگاه کنند، جوری به آن پرداخته اند گویی یکی از اصول اخلاقی مهم، صبح زود بیدار شدن است. انگار اساس عقل و خرد سالم است. اما هیچ چیز خوبی در این قضیه و هیچ چیز بدی در بالعکس آن نیست.

انسان های خسیس صبح زود بیدار می شوند و به من گفته اند که ، دزدها از شب بیدارند. برای یک جامعه اینکه ساز و کارش جوری فیکس شود که آدم ها دمدمی مزاج باشند، خطر بزرگی است. اخلاقیات و برنامه های ثانویه یک انسان باید آزاد، خلاقانه و با انعطاف باشد. چیزی که باید غیرقابل تغییر باشد اصول اخلاقی اولیه و ایده آل ها هستند. اما برای ما برعکس شده. افکارمان دائما تغییر می کند اما غذاهای مان تغییر نمی کند.  منِ نوعی باید از اشخاصی که ایده های قوی  و ریشه  دار دارند خوشم بیاید، حالا هر غذایی که می خورد به خودش مربوط است. اصلا بگذارید گاهی در باغ، گاهی درتخت، بر روی سقف یا بالای درخت غذا بخورد.

بگذارید راجع به اصول اخلاقی اولیه و مهم بحث کنند، چه فرقی دارد در تخت باشد یا قایق یا بالن. این که عادات خوب به طرز ترسناکی زیاد شوند، باعث تاکید بیش از حد بر اخلاقیاتی می شود که سنت به سختی می تواند آن را حفظ کند و در مقابل باعث تاکید بسیار کم بر اخلاقیاتی می شود که سنت هرگز نمی تواند آن را حفظ کند. اخلاقیات غیرمنتظره و باشکوهی که از افسوس بیش از حد یا صداقت بیش از حد حاصل می شود. در هر صورت این ماحصل غیرمنتظره باعث تباهی می شود. امکانش هست که یک شخص به بیدار شدن ساعت پنج صبح عادت کند. اما هرگز نمی تواند به تباه شدن ایده هایش عادت کند. حتی اگر چنین اتفاقی یک بار پیش بیاید اثر مهلکی دارد. بیایید توجه بیشتری به اتفاقات غیرمنتظره ای که احتمال دارد پیش بیاید، داشته باشیم. به جرات میتوانم بگویم شاید زمانی که من از تخت بلند می شوم هر آن امکان دارد اخلاقی ناشایست از من سر بزند.

برای آنهایی که «دراز کشیدن بر تخت» را مطالعه کرده اند یک هشدار لازم به  تاکید است. آنهایی که می توانند کارهایشان را در تخت انجام دهند،مثل روزنامه نگارها، و حتی آنهایی که نمی توانند کارهای شان را در تخت انجام دهند ، مثل صیادان ماهرنهنگ ،به هیچ وجه نباید افراط در کارشان صورت بگیرد. اما این هشدار مدنظرم نبود. هشدار این است:

 اگر روی تخت دراز می کشید، مطمئن باشید این کار را بی قصد و نیت انجام می دهید. کاری به زمانی که مریض هستید ندارم. اما اگر یک انسان سالم بر تخت دراز کشید ،نگذارید برای این کارش دنبال دلیل و بهانه باشد، چون بالاخره در انتها باعث می شود به عنوان یک انسان سالم از تخت بلند شود. اگر کسی به دلایل بهداشتی یا برای کسب علم از تخت برخیزد، آنگاه مثل یک مالیخولیایی بیدار می شود.

 

داستان «دراز کشیدن بر تخت» نویسنده «گیلبرت کیث چسترتون» مترجم «فاطمه برزگر»