سه داستانک از «اشفاق احمد» مترجم «سمیرا گیلانی»

چاپ تاریخ انتشار:

samira gilani

 تفاوت

وقتی دو برادر خانه­هایشان را در کنار یکدیگر بنا کردند، خانه­ی یکی سه طبقه بود و دیگری خانه­ای با سه اتاق به سختی ساخت.

هر دو برادر کارمند یک اداره بودند تنها تفاوت آنها در میزشان بود!!!

  • خدمتکار

اتوبوس با چهل مسافر، تعادل خودش را از دست داد و بعد از کلی پیچ و تاب خوردن، واژگون شد. همان موقع خدمتکار به آنجا رسید. مسافران بین مرگ و زندگی دست و پنجه نرم می­کردند و صدای کمک کمک­شان شنیده می­شد. اما خدمتکار به جای نجات آنها، فقط جنازه­ی زنهایی که پر از جواهر بودند را بر دوشش گذاشته و به سمت بیمارستان می­برد!

  • لحظه تفکر!!!

او با یک تازه مسلمان، ازدواج کرده بود. وقتی برای تبریک به خانه­ی آنها رفتم، شوهر تازه مسلمانش مشغول آموزش قرآن به او بود!

سه داستانک از «اشفاق احمد» مترجم «سمیرا گیلانی»