داستان«ماجراي صورت مرده» اثر«ياسوناري كاواباتا» ترجمه« ليلي مسلمي»

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

 

مادرزنش در حالی‌که او را با عجله سمت اتاق می برد گفت: «زودباش بیا ببین چی به سرش اومده. وای که چقدر دلش می‌خواست یک بار دیگه تو را ببینه.‌» افراد حاضر در کنار بستر همسرش همگی در آن واحد به مرد نگاه کردند. مادرزنش دوباره سر صحبت را باز کرد؛ وقتی داشت ملافه کشیده شده تا روی صورت دخترش را کنار می زد گفت: «بیا یه نگاهی بهش بینداز.»

حالا که مرد آمده بود با عجله گفت: «امکان داره فقط چند لحظه با او تنها باشم؟ ممکنه مرا با او در این اتاق تنها بگذارید؟ » حرفهایش حس دلسوزی خانواده ی همسرش را برانگیخت. همگی آرام آنجا را ترک کردند و درب کشویی را پشت سر آن دو بستند. ملافه را کنار زد. صورت زنش با تجلی دردناکی از مرگ میخکوب شده بود. گونه هایش گود افتاده و دندانهای بی رنگش از میان لب هایش بیرون زده بود. گوشت بالای پلک چشمش چروک خورده و به مردمک چسبیده بود. درد با تنشی آشکار در پیشانی اش یخ بسته بود.

مرد لحظه ای ساکت نشست و به چهره ی زشت جسد زل زد. سپس، دستهای لرزانش را روی لب های همسرش گذاشت و سعی کرد دهانش را ببندد. زور زد لبهایش را ببندد اما تا دستش را کنار می کشید، لب ها با حالتی شل و آویزان از هم باز میشد. باز هم تلاش کرد تا دهانش را ببندد اما لبها دوباره از هم باز شد. در سر انگشتانش اشتیاقی شدید حس کرد و پیشانی زن را مالید تا تصویر آن تشویش شوم را تسلی دهد. کف دستانش گر گرفت. بار دیگر خاموش به تماشای این چهره ی جدید نشست .

مادر زن و خواهر کوچک زنش وارد اتاق شدند. «احتمالا از مسافرت با قطار خسته شده ای. بیا ناهار بخور و استراحت کن... آه». ناگهان اشک از گونه های مادر چکید. «روح انسان پدیده ی بسیار ترسناکیه . تا لحظه ی بازگشت تو نتونست کامل جون بده. خیلی عجیبه. انگار به یه نگاه شما احتیاج داشت تا چهره اش آرام شود. حالا همه چیز آرومه. حالا حتی او هم آرومه». در چشمهای خواهر کوچکتر همسرش نوعی زیبایی فرا زمینی موج زد و به چشمان مرد نگاهی انداخت که رنگ جنون در آن موج می زد. ناگهان بغض او هم در سینه ترکید.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692