داستان ترجمه «قتل ناموسی» نویسنده «کیم یانگ ها»؛ مترجم «مریم نوری‌زاد»

چاپ تاریخ انتشار:

داستان ترجمه «قتل ناموسی» نویسنده «کیم یانگ ها»؛ مترجم «مریم نوری‌زاد»

بیست ویک ساله بود با پوستی شاداب و زیبا. حتی وقتی که آرایشی یا کرمی نداشت، بازهم صورتش می‌درخشید. همیشه شفاف و مرطوب بود. دقیقاً به همین دلیل بود که در یک موسسه‌ی پوست و زیبایی، به‌عنوان پذیرشگر، استخدام شده بود.

کارش بسیار راحت بود. تمام کاری که او می‌بایست انجام بدهد، نوشتن نام بیماران بود و سپس ادای این جمله باصدایی دوستانه که: لطفاً بنشینید تا به محض رسیدن نوبت اتون، صداتون کنم.وپیدا کردن ستون مشخصات مراجعین و هدایت آن‌ها به سمت اتاقهای معاینه.پوست درخشان و تقریباً شفاف اش، موجب دلگرمی مراجعین شده بود و اینکه سطح اعتماد و توقع آنهارا نسبت به آن موسسه، بالا می‌برد. ازقضا، یک روز، پوست اش شروع کرد به تاول درابتدای امر، پزشک جوانی که آن موسسه را به مدد وام‌های بانکی، تاسیس کرده بود. سعی داشت که با تشویق روحی، اورا

زدن. مشکل اصلی با پیداشدن سروکله‌ی یک جوش کوچک شروع شد اما ازبد حادثه، بزرگ و بزرگ‌تر شده تا جاییکه تمام صورتش پخش شد.درمان کند، منتها ضریب افسردگی در او، درصد شانس اینگونه درمان را به زیر صفر رسانده بود. او هرچقدر بیشتر به مسله‌ی صورتش فکر می‌کرد، وضعیتش بدتر می‌شد. نقاط قرمز، تمامی صورتش را پوشانده بود، جوریکه ازدور شبیه لکه لکه‌های یک پیتزا به نظر می‌رسید.دکتر حسابی مایوس شد و پرستارها از دخترک متنفر شدند.

دریک روز بهاری، او آن موسسه را با گذاشتن یک یادداشت ازخودش ترک کرد."من از همه معذرت می خوام، متاسفم "وخودکشی کرد.موسسه، پذیرشگر جدیدی استخدام کرد. پوست این یکی به حدی می‌درخشید که چشم همه‌ی مراجعین را می‌زد...