داستان ترجمه «سطل بیلی» مترجم «ریحانه ظهیری»

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

داستان ترجمه «سطل بیلی» مترجم «ریحانه ظهیری»

برنده جایزه کتاب کودکان

نویسنده:Kes Gray

طراح:Garry Parsons

بیلی پرسید: می‌تونم برای تولدم یه سطل داشته باشم؟

 پدر بیلی از بالای روزنامه‌اش نگاهی به او کرد و پرسید:یه سطل؟ تو برای تولدت سطل لازم نداری. هیچ‌کس برای تولدش سطل لازم نداره.

بیلی پرسید: چرا نداره؟

مادر سعی داشت توضیح دهد که سطل‌ها خیلی... سطل‌ها خیلی به درد کادو نمی‌خورند.

بیلی نمی‌خواست قبول کند برای همین دوباره پرسید می‌تونم لطفاً یه سطل داشته باشم؟

پدرش گفت:نظرت درباره دوچرخه چیه؟

و مادرش در ادامه اضافه کرد شاید هم یه جفت کفش ورزشی؟یا شاید بازی کامپیوتری؟

بیلی گفت من یه سطل می خوام.

پدر آهی کشید و گفت:خیلی خوب تو می تونی برای تولدت یه سطل داشته باشی.

بیلی از خوشحالی جیغ بلندی کشید.

روز بعد بیلی به همراه پدر و مادرش به فروشگاه سطل <آر> آس رفتند.

در آنجا سطل‌های مختلفی بود.

سطل‌های لاستیکی، لاستیکی، آهنی، باغبانی، سطل‌های مزرعه، سطل‌های ساختمان، سطل‌های ساحل و حتی سطل‌های بازی فوتبال.

پدر و مادر بیلی دنبال او به بالا و پایین فروشگاه و گوشه و کنار آن می‌رفتند.

آن‌ها از بیلی پرسیدند: دنبال چه جور سطلی می‌گردی؟

بیلی گفت:نمی‌دانم اما وقتی که ببینم متوجه می‌شوم.

بیلی برای مدت طولانی و سرسختانه تک تک سطل‌ها را بر روی تک تک قفسه‌ها چک کرد.

ناگهان بیلی با هیجان گفت: ایناهاش،این همونیه که می‌خواستم.دقیقاً اون بالا.نوزده قفسه بالاتر.هفتادونهمین از چپ.

پدر و مادر بیلی از یکی از فروشندگان فروشگاه خواستند تا به آنها کمک کند.

فروشنده فروشگاه که داشت به آنها کمک می‌کرد گفت:ولی به نظر من همه اینا یه شکل هستند.

بیلی هیجان زده گفت:نه این یکی خیلی با بقیه فرق می‌کنه.

وقتی بیلی به خونه رسید مستقیم به آشپزخانه دوید و سطلش را پر از آب کرد.

بیلی گفت: اوه من می‌تونم یه سنگ استخر با خرچنگ، جلبک دریایی و کلی میگو ببینم.

پدر لبخندزنان گفت: حتمن همینطوره.

بیلی گفت:اوه خدای من،من همین الان یه کوسه دیدم.

مادر خندید و گفت:حتمن همینطوره بیلی.

بیلی که داشت برای نوشیدن چای می نشست گفت:حدس بزن الان چی دیدم؟ یک اره ماهی،چندتا دلقک ماهی و یک دسته بزرگ باراکودا دیدم و حتی فکر کردم یه پری دریایی دیدم اما شایدم فقط یه شاه ماهی بزرگ باشه.

پدر خندید و گفت:حتمن همینطوره بیلی.

بیلی سطلش را به اتاق استراحت برد.

پدر خندید وپرسید:الان توی سطل ات چی داری بیلی؟

بیلی گفت:زیردریایی و ساردین.

مادرش خندید و پرسید:حالا چی؟

بیلی گفت:هفت تا شیر دریایی و شیرماهی

پدر و مادرش خندیدند و گفتند:حتمن همینطوره

بیلی زمان خوابش هم همینطور داشت به داخل سطلش زل می‌زد.

پدر بیلی چشمکی به همسرش زد و رو به بیلی کرد و گفت:بیلی مسئله‌ای نیست اگر سطل ات رو قرض بگیرم و فردا چسب کاغذ دیواری رو توش بریزم؟

بیلی نگاهش را از سطل گرفت و اخم کرد.

-          نه نمی‌شه چون الان دلفین‌ها توی سطلم هستند.تو هیچ وقت نباید سطل من رو قرض بگیری.

مادر بیلی چند لحظه صبر کرد و بعد به همسرش اخم کرد.

-          بیلی اشکالی نداره آگه ما فردا سطل ات رو قرض بگیریم و رزها رو باهاش آب بدیم؟

بیلی نگاهش را از سطل گرفت و سرش را تکان داد و گفت:توی سطلم دوتا مخزن اکسیژن غواصهاست تو نباید

هرگز و هرگز سطل من رو قرض بگیری.

پدر بیلی خندید و چند لحظه بیشتر صبر کرد.

-          بیلی اشکالی نداره آگه فردا سطل رو قرض بگیرم و ماشین رو باهاش تمیز کنم؟

بیلی سرش را بلند کرد و آهی کشید.

-          نه نمی‌شه چون توی سطلم یه سخره مرجانی هستش. تو نباید هیچ‌وقتِ هیچ‌وقتِ هیچ وقت سطل من رو قرض بگیری.

پدر و مادر بیلی خندیدند و گفتند چه تخیلی! خیلی خب بیلی وقت خوابه.

بیلی سطل را کنار گذاشت و رفت طبقه بالا.

بیلی گفت: مرسی برای تولد خوبی که گرفتید و بهترین هدیه دنیا رو بهم دادید.

صبح روز بعد بیلی وقتی از خواب بیدار شد.لباس‌هایش را سریع پوشید و به طبقه پایین دوید تا با سطلش بازی کند.

اما سطل آنجا نبود.

بیلی گفت:بهت گفته بودم سطل من رو قرض نگیر.

مامان و بابای بیلی باید شش تا اسب، سه تا ماشین آتش نشانی،چهارتا جرثقیل و یک پاشنه کش می‌گرفتند تا دوباره همه چیزهای داخل سطل را به آن بر می‌گرداندند.

آن‌ها دیگر هیچ وقت سطل بیلی را قرض نگرفتند.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692