آدم برفي ديشب كشته شد.روي چمن جلوي خانه رد مسيرش به جا ماند.خبر اين قتل در اخبار ساعت ده يا در صفحه اول روزنامه هاي صبح منتشر نشد.حتي در روزنامه هاي محلي هم كوچكترين اشاره اي به آن نشد.

اصلا كي به آدم برفي اهميت ميده؟ فقط يه مشت برف گلوله شده است كه چند تكه چوب و قلوه سنگ بهش چسبيده و احتمالا يه بچه كوچولو هم آن را ساخته.احتمالا همين بچه كوچولو كاري فراتر از آن هم بلد نبوده يا شايد در تمام طول سال منتظر اولين بارش برف بوده.

شايد با بارش اولين دونه ي برف٬ برق شادي درچشمهاي همين بچه كوچولو سر كلاس درس رياضي ظاهر شده.شايد وقتي مدير مدرسه كلاسها را زودتر تعطيل كرد٬ همين بچه كوچولو اولين شاگردي بود كه دم در مدرسه منتظر مادرش ايستاده.

شايد همين پسر بچه ي كوچولو بوده كه با عجله رفته خونه و ظرف كمتر از نيم ساعت كاپشن اش رو پوشيده، بيرون آمده و تمام روزش راصرف جمع آوري٬ قالب دهي و خلق آن كرده تا تكميل شده.

شايد سر شام در عين حال كه از پشت پنجره به آدم برفي اش خيره شده٬ چند ساعتي وقت صرف كرده و آن روز همه پشت پنجره به تماشاي آن ايستادند و او هيجان زده راجع به آن با مادربزرگ و دوستانش حرف زده.وقتي صبح علي الطلوع پسر بچه ي كوچولو هيجان زده از جاي برخواسته٬ با عجله چكمه و كاپشن اش را پوشيده و بدو بدو از خانه بيرون رفته ... اما شايد در جا نشسته و زده زير گريه.

آدم برفي ديشب كشته شد.روي چمن جلوي خانه رد مسيرش به جا ماند.خبر اين قتل در اخبار ساعت ده يا در صفحه اول روزنامه هاي صبح منتشر نشد.حتي در روزنامه هاي محلي هم كوچكترين اشاره اي به آن نشد.اصلا كي به آدم برفي اهميت ميده؟