داستان «او خواهد گفت» نویسنده «الیزابت بندیکت»؛ مترجم «زهرا تدین»

چاپ تاریخ انتشار:

داستان «او خواهد گفت» نویسنده «الیزابت بندیکت»؛ مترجم «زهرا تدین»

 

گفت که تا مرز خستگی دوسِت دارم. فراتر از عشق دوسِت دارم.

-بابا رو هم دوست داری؟

- البته، معلومه که دوست دارم

- اما منو بیشتر دوست داری.

- البته. همه مامان بابا‌ها بیشتر از اینکه همدیگه رو دوست داشته باشن بچه‌ها رو دوست دارن. این قانون طبیعته.

- قانون طبیعت چیه؟

- وقتی یه چیزی در مورد همه درست باشه بدون اینکه مهم باشه اون‌ها کجا زندگی می‌کنند بهش می‌گن قانون طبیعت. همه مامان‌ها همین اندازه بچه‌هاشون رو دوست دارن حتی اگه در جنگل و یا روی کوهی پر از برف زندگی کنن.

- پس چرا هیچ‌وقت بهش نمی‌گی؟

- چیو بهش نمی‌گم؟

- اینکه دوستش داری.

- اون خودش می‌دونه

- شاید فراموش کرده. شاید برای همینه که انقدر ناراحته.

- خیلی خب، باشه، بهش می‌گم. اگه فکر می‌کنی انقدر مهمه بهش می‌گم. امشب وقتی از سر کار بیاد خونه اون بهش می‌گه.ولی حالا می‌خوام عزیزم و عشقم رو بغل کنم. این‌جوری نه عزیزم، محکم، محکم‌تر.