• خانه
  • داستان
  • داستان هفته
  • گزین ها و گریز هایی بر محور دیالوگ و مونولوگ در مجموعه شعر: « خونم را به هوا خوری برده ام» از سمیرا چراغ پور/ به قلم : عابدین پاپی

گزین ها و گریز هایی بر محور دیالوگ و مونولوگ در مجموعه شعر: « خونم را به هوا خوری برده ام» از سمیرا چراغ پور/ به قلم : عابدین پاپی

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

گزین ها و گریز هایی بر محور دیالوگ و مونولوگ در مجموعه شعر: « خونم را به هوا خوری برده ام» از سمیرا چراغ پور/ به قلم : عابدین پاپی

«خونم را به هواخوری برده ام » نام مجموعه اشعاری است از سمیرا چراغ پور که این مجموعه توسط انتشارات نشر هفت در سال 1396به چاپ رسیده است . طرح روی جلد مجموعه با مفهومی انتقادی _ اجتماعی همگون شده است که نوعی ارتباط موضوعی و معنایی را با نام و شعر ظُهر جلد مجموعه برقرار می کند . خونم را به هواخوری برده ام نامی است که ازصنعت تشخیص برخوردار شده و تقریبا" مفهومی متفاوت و نوعی بر خلاف واقعیّات جامعه سخن گفتن را مبرهن می سازد زیرا که شاعر خون را که جزئی از وجود کلی انسان می باشد به جای کلیّت وجود انسان بکار برده است که این فرآیند رفتاری به موسیقی درونی نام مجموعه کمکی بایسته است .

از جانبی دیگر می توان به طرح روی جلد اشاره نمود که دقیقا" تصویری چند گانه مفهوم را از نام مجموعه برای مخاطب تبیین می کند . این مجموعه با مشخصات ظاهری 102 ص در قالب 42 شعر ترسیم شده است که اغلب اشعار شاعر توأم با گزین ها و گریزهایی بر محور دیالوگ و مونولوگ در کُنه متن ترسیم شده اند . به گونه ای که شاعر برای ترمیم و تصویر کردن این گزین ها و گریز ها در شعر اغلب از صنعت دیالوگ و مونولوگ استفاده می کند و گهگاهی هم شعر را با کانسپت هایی اجتماعی همراه می سازد که تعداد اینگونه اشعار اجتماعی در این مجموعه نسبت ِ به اشعار عاشقانه _ انتقادی شاعر کمتر است .

خانم چراغ پور در این مجموعه شاعری است تک معنایی که می خواهد همین تک معنایی را با مفهومی از عشق به چند معنایی تبدیل کند چه این که بسامد مفهوم عشق در اشعارشان در زوایایی بیانگر این خواسته و بایسته است اما از جانبی دیگر از رویکردهای سیاسی ، اجتماعی و تاریخی در شعر کمتر مُستفاد شده است و علت عمده نیز شاید دوران گذاری باشد که شاعر در جامعه تجربه و دنبال می کند و یا تبعیّت و تَشَبُث شاعر به شاخک های شعر حجم می تواند از دلایل دیگر باشد زیرا که بسامد خیال اگر چه در شعر شاعر پیداست و تصویر سازی های خوبی هم در اشعار این شاعر دیده می شود اما اندیشه و منِ اجتماعی در زوایایی مشهود در شعر شاعر غایب هستند . لذا با توجه به تکنیک و مهارتی که از این شاعر در این مجموعه سراغ داریم گمان می رود که در مجموعه های بعدی بتواند به یافت ها و دریافت های کارآمدتری هم دست یابد . در مجموع اشعار این مجموعه به دو بخش تقسیم می شوند . نخست اشعاری که توأم باگزین ها و گریزهایی بر محور دیالوگ و مونولوگ بنا شده اند و هر دیالوگ و مونولوگی هم دارای زیر لایه هایی از منِ فردی و در ابعادی اجتماعی است و دیگر اشعاری که بر محور منِ اجتماعی بنا گردیده اند که شمار اینگونه اشعار نیز نسبت به بخش نخست کمتر است . بنابراین نظر و منظر شاعر در این مجموعه بیشتر انتقادی _ عاشقانه است به طوری که اگر نظر انتقادی است منظر نیز انتقادی است و اگر نظر عاشقانه است منظر نیز به سمت و سیاقی عاشقانه هدایت می شود و این فرآیند ادبی از جانب شاعر اگر چه شعر شاعر را با اِلمان های فرآرونده ای هم مواجه ساخته است ولی دریافت این است که شاعر می تواند جهان بینی فکری خود را تغییر دهد و شعر را از آن حالت تک صدایی به دایره ی چند صدایی با مؤلفه هایی چند گانه مفهوم بکشاند .

با این تعابیر ، با نمونه هایی از شاعر بر اساس تقسیم بندی هایی که ذکر آن شد، همراه می شویم:

1-گزین ها و گریزهایی بر محور دیالوگ و مونولوگ :

--گریه کن / با هرصورتی که بهتر بلدی/ گریه کن / اشک های باقی مانده را / حالا که همه چیز / برگشته است / سایه ی مرگ روی شانه های من / دسته ی چاقو توی دست های تو / گریه کن / به اندازه ی یک فراموشی کامل/ آن وقت می بینی / چقدرآسان/ می توانی چاقو را برداری/ بیایی به سمت من/ گردنم را / از دست طناب ببُری / و مرا در آغوش بکشی.

--به شمعی که روشن نکرده ام در تاریکی فکر می کنم / به صدایی که نشنید ه ام از تو / به دوری ات / که می توانست دیوانه ام کند / به زن که امتداد موهایش هنوز / از پیچ های زندگی ام بیرون زده است / به تو فکر می کنم / که تنها تکلیف سیگارت را/ روشن می کنی / به من / که فکر می کند / به این ها هنوز / و ساعت را برای روز بعدی کوک می کنم .

-- از میان تو که می گذرم / چاقو به من بر می گرددو / هر چیزی که با آن می توان / چیزی دیگر را / از میان برداشت / مثل زن/ که شب ها خواب های سرکشی / می دواند در من / و این تصور که باید تو را / از میان دیگری بردارم / از میان تو که می گذرم / چندین زنم در میان خود که هر کدام راه های فرار را / بر دیگری بسته است / فکر می کند چاقو را / از کجای اشتباه / به ابتدا آورده است / و چاقو در میان زن ها / به پیچ های سرگردان / فرو می رود / از میان تو که می گذرم / در میان خود می افتم .

نظر این است که ،گرچه شعر به عنوان یک متن مکتوب و آکنده از سرشت و جوهره شناخته شده است و دو مقوله ی دیالوگ و مونولوگ نیز در شعر دارای پارامترهایی کارآمد به شمار می روند اما در زوایایی هم همین دیالوگ ها و مونولوگ ها می توانند مقوله ی شعر را در زوایایی از آن حالت آزاد منشی و آزادیخواهی به دور سازند زیرا که وقتی محوریت بحث و تعامل درونیّات و مؤلفه های ذاتی فرد باشد و تنها فرد و یا افرادی خاص، محور دیالوگ شاعر باشند از جانبی دیگر شاعر از محیط پیرامون و محیطی گسترده تر غافل می ماند .

با این وجود،گزین ها و گریزهای خانم چراغ پور که بر محور دیالوگ و مونولوگ با تکنیک و تیپیک خاصی در این مجموعه تعبیه شده اند از زیباشناختی ویژه ای برخوردارند و این گونه گزین ها و گریزها ی تقریبا" دیالکتیک را بایستی برآیندی ویزه برشمرد به شیوه ای که شاعر در اغلب دیالوگ ها و مونولوگ ها فضای کلام را چند جانبه می کند و این چند جانبگی کلام بر زیباشناختی شعر شاعر از حیث مفهوم می افزاید و موسیقی درونی و بیرونی شعر را به سمت چگونه گفتن ها سوق می دهد . خانم چراغ پور را در این مجموعه می توان شاعری دیالوگ و مونولوگ محور پنداشت که همیشه حرف تو و من و واژه های دیگر هم در شعرش حضوری مفهومی دارند و راوی این دیالوگ ها و مونولوگ ها نیز خود شاعر است که فکر می کنم اگر در مجموعه های بعدی زاویه ی دید خود را در شعر تغییر دهد و راوی را به فرد دیگری در شعر و یا شخص ثالث در شعر واگذار نماید بی گمان شعرش از زیبا شناختی بهتر و مطلوب تری هم بر خوردار خواهد شد .

2- موتیف هایی از منِ فردی و منِ اجتماعی :

اما من در تجارت نفت می دیدم / صدایت را میان بازوهای زنی جا گذاشته ای / که از جوانی اش / ماه چکه کرده بود / بر تکه های سنگ / لب های تو درخت می شد / و مرگ / در بشکه های نفت / شعری عاشقانه را جا به جا می کرد . بخشی از اولین شعر شاعر در مجموعه است که شاعر رویکردی انتقادی _ اجتماعی را تعبیه می می کند و زبان شعر نیز دارای موتیف هایی تازه است و این تازگی زبان نیز شعر شاعر را در وضعیتی دیگر از گفتمان شعر قرار می دهد. نظر شاعر به منظر زیست بوم خویش است که با استفاده از شاخصه های همین زیست بوم شعری بدیع و شاکله مند را به تصویر می آورد .

--یک صدا / یک کلمه / یک سفر را زنده می کند / چمدانی که خاک های خورده دارد .../ خواب های خورده هم .../ چمدانی که می گویم / تهران را با تمام متروهایش بر می گردم / به چشم هایی که تا صبح به زمین نگذاشتم / با چشم هایی که مدام از ریل خارجم می کرد / از آزادی به بعد / همه ی سفرها را فالش رفته ام / این روزها فکر می کنم صورتی برای خنده / غم ها را نگه می دارد / و حالا که لبخند زده ام / گریه ای زیر پوست دارم / گریه که می گویم / آخرین تونل را رد کرده ایم / با تنی که تهران به تهران / از هیچ سفری نیامده است .

شعری با زیر ساخت هایی فردی که مفهوم شعر را از بعد اجتماعی به دور می سازد و بیشتر بعد فردی شعر برجسته می شود و شاعر از آن درونیّات خود رهایی نمی یابد و تنها به فردیت خویش و تجارب فردی خویش متکی است که اگر زاویه ی دید خود را با بعد اجتماعی و روساخت های جامعه هم همراه سازد طبعن شعر از آن حالت من فردی به سمت من اجتماعی سفرخواهد کرد و اندیشه ی شاعر در دایره ا ی چندگانه مفهوم فرود خواهد آمد . ضمن این که شاعر صنعت واژه گزینی را در شعر به سمت آلات موسیقی سوق می دهد و می خواهد که این گونه تجارب خویش را هم با جامعه عجین سازد .

--تنهایی ام /جمله ها را کنار هم دلتنگ می چینم / دلتنگ / مثل صدای بنان که گوشه ای بخش می شد / مثل موهای زن / که روی زیبایی اش بخش شده است / مثل عکس های تو که توی اتاق.../ تنهایی ام / و با هر صدای زیری گریه ام می گیرد/ این روزها برای گریه مثل مر گ آماده ام / مثل سربازی که پشت خاکریز های دشمن / آخرین فشنگ را از دست داده است /تنهایی ام / و کارم " شد خزان گذشته است / دارم به این نت های ریز عادت می کنم / به اینکه ریز ریز فراموشم کنی / و با این همه ترکشی که خورده ام / زنده بمانم . شعر از تنهایی شاعر آغاز می شود و شاعر به چگونه گفتن های این تنهایی که در ابعادی در جامعه تجربه نموده است ، می پردازد . و در زوایایی هم تنهایی خویش را به چیزهای دیگری در جامعه تشبیه می کند و در واقع سُراینده نیت برآن دارد تا که شعر را از آن حالت فردی به سمت ابعادی اجتماعی سوق دهد اما گمان می رود که منِ فردی شعر بر منِ اجتماعی آن چربش بیشتری دارد . شاید بتوان گفت خانم چراغ پور در اغلب اشعار این مجموعه می خواهد که با دیالوگ ها و مونولوگ هایی که در شعر ایجاد می کند به مضامینی انتقادی و اجتماعی دست یابد اما در این ره آورد اگر چه به توفیقاتی دست می یازد ولی در خیلی از زوایا هم شعربه سمت و سیاقِ منِ فردی و شخصی رانده می شود به طوری که در همین شعر، شاعر تنهایی خویش را با جامعه تقسیم می کند اما این تقسیم بندی توأم با رهایی سلایق و روحیات فردی خویش نیست و به همین سبب است که شعر آن صبغه ی اجتماعی را به معنی اخص به خود نمی گیرد .

--و ما آدم هایی بودیم / با سطرهایی پراکنده / که قسمت هایی از خودمان را / در دیگری / فراموش کرده بودیم / پدر که مُرد / اتاق را در چشمان گذاشتم / مادر / از لای لباس های صورتی / تا انتها خندید / و کنار جمله ای عاشقانه / راه خانه را / جا گذاشت / برادر و خواهر با مشق شب / به باغ خوابهای همسایه رفته بودند / پدر که مرد/ من مادر چند پنجره بودم / بعد از آن / با عصرهای پیر مرد و / شب های گریه / موهای شانه ام را / اتو کشیدم / و عاشق / به فاصله رفتم / پیر مرد جمله ی نرسیدن بود / و من با تأخیر قطار / با او / به تعریف فاصله رفته بودم / با سیگاری که خاکستر دست هایم را تکانده بود / پدر که مرد / ما زنده بودیم / با مرگی / در جزئیات دیگرمان . شعر از نوعی چند گویی مفهوم بهره می جوید که این چند گویی ها از جانب سُراینده با مضامینی اجتماعی _ انتقادی همراه شده اند . ابعاد اجتماعی شعر و نوع نگاه سُراینده به جامعه با زبان و اندیشه توأم با پیرنگی ویژه همراه است . سُراینده اگر چه در شعرش از صنعت دیالوگ و مونولوگ مُستفاد شده است اما نوع دیالوگ ها دارای پیامدهایی اجتماعی است . حسن کلام این که خانم چراغ پور را به نوبه ی خود می توان شاعری در وضعیت دیگر در گفتمان شعر قلمداد کرد و این فرآیند فکری از جانب شاعر می تواند چراغِ سبزی در جهت عبور و نیل به مفاهیم تازه تری در گفتمان شعر باشد و شاید همه ی ما از برای رسیدن به همان مفاهیم تازه درشعر در جهد و کوشش هستیم که این مفاهیم را هنوزیافت و دریافت نکرده ایم !؟

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692