الهه که زایید، هر کدام از فامیل برای بچهاش اسمی پیدا کردند. پدربزرگش گفت: «بگذار فاطمه. ثواب هم دارد.» مادربزرگش گفت: «زهرا نداریم. زهرا هم خوب است.» خواهرش گفت: «رومینا خیلی به دخترت میآید». برادرش گفت: «اسم، فقط نازنین. بگذار نازنین.»
الهه اما هیچ اسمی انتخاب نکرد و گفت: «اسم بچه را بابای بچه میگذارد». همه هم به الهه گفتند: «خُب شوهر خدا بیامرزدت که نیست، اسم روی بچهات بگذارد». الهه هم جواب داد که شوهرم همین روزها میآید بخوابم و خودش میگوید که اسم بچهام را چه بگذارم.
یکسال، همه به بچهاش گفتند دختر الهه. تا اینکه شبی، نزدیک اذان صبح، از خواب پرید و با گریه، چنگ انداخت به صورت و موهایش، و گفت که شوهرم پسر میخواسته. بعد از آن خواب هم دیگر به بچهاش شیر نداد و بغلش هم نکرد و حتی سراغش را هم نگرفت.
هنوز فامیل، آنروز سرد زمستانی را به یاد دارد که الهه صبح زود، بچه به بغل رفت، و آخر شب، بیبچه به خانه برگشت و هر بار هم که فامیل پرسید که الهه پس دخترت کجاست، گفت: «همان کاری را کردم که شوهرم گفت».
دیدگاهها
من دوست داشتم اسم داستان را می گذاشتی " همان کاری را کردم که شوهرم گفت!" و داستانت هم در انتهای این جمله تمام می شد: " ... بی بچه برگشت!"
این که دوست داشتنِ من بود و تو می توانی دوست نداشته باشی
اما به آن فکر کن!!
فکر می کنم برای داستانی که قرار است کوتاه باشد؛ باید خسیس باشی؛ یعنی خیلی خیلی خسیس باشی، پس من می توانم این خطوط را پاک کنم و ضربه ای به داستان کوتاهِ کوتاه تو نخورد:
"""پدربزرگش گفت: «بگذار فاطمه. ثواب هم دارد.» مادربزرگش گفت: «زهرا نداریم. زهرا هم خوب است.» خواهرش گفت: «رومینا خیلی به دخترت میآید». برادرش گفت: «اسم، فقط نازنین. بگذار نازنین.»"""
"""اما هیچ اسمی انتخاب نکرد و"""
"""، اسم روی بچهات بگذار"""
"""، نزدیک اذان صبح، """ و ...
و باز هم کلماتی هستند که زائدند و به نظرم می توانی این کار را تبدیل کنی به یک فلش فیکشن خوب و در آن صورت ایراداتی که الان به کارت گرفته شده دیگر وارد نیست چون فلش فیکشن ها جای همین نوع طرح هاست و همین آشنایی زدایی ها و ساخت آشنایی جدید است و عنصر غافل گیری هم در این نوع ساختار جوابگوست!
دلایل حذف آن خطوط هم این است:
روایتی که به کار برده ای از جنس داستان کوتاه است که توصیف ها و فضا سازی های خاص خودش را دارد و زبان خاص خودش و برای رسیدن به داستان کوتاهِ کوتاه باید به زبان و توصیف و اتمسفر این ساختار که ایجازی دارد در نهایت خساست، توجه داشته باشی و آن سطر ها به عقیده ی من در این ساختار جایگاهی نداشتند چرا که تکرار سطرهای قبلی بودند و توضیح واضحات!
شخصیت های فرعی در این ساختار یا نباید بیایند یا اگر وجود دارند باید آن قدر ضروری باشند که با حذفشان ساختمان داستان فرو بریزد و در این جا برادر و پدر بزرگ و ... هیچ کارکردی ندارند و "" هر کدام از فامیل""" کاملاً کارکرد دارد و نشان می دهد که بقیه اضافی هستند
اسامی ای که بقیه پیشنهاد می کنند هر کدام بار معنایی دارند که در این ساختار باعث خروج از موضوع واحد می شود و باعث تکثر معنا می شود که در طرح رویی این داستان وحدت موضوعی و تک موضوعی و تک معنایی ضروری است و این ها با زیرکی باید منتقل شوند به زیر متن که چگونگی آن را دیگر من نمی دانم!
البته حرف های من را هم می توانی با همین ساختار حذف کنی چون حشو زیاد دارد!
شاد باشی عزیزم.
یهتی که اخر داستان باقی می مونه به همه چی می ارزه .
نظرات دوستان محترم .
بعد تازه ، داستان هم روانه / این یادمون نره .
تشکر.
داستانک دوست عزیزمان را خواندم.خوب است به قول دوستی کمی هم به فکر قسمت های از داستان باشیم عین یک کوزه گر یا منبت کار به جا حذف کنیم فعل ها را جابجا وبه حسب موقعیت عوض کنییم چند پایان را انتخاب کنیم بعد ازدور به عنوان یک خواننده داستان را بخوانیم .بعد دوباره تکرار تا کار خوب صیقل بخورد وجلا پیدا بکند.
داستان خوبی است ولی باید قدر آن را بدانی وتا جلا وصیقل پیدا نکرد راهایش نکنی.
موفق باشی دوست عزیزه
من هم موافقم كه داستان داراي علت و معلولي درستي نيست.
دلايل. ما زني را داريم كه بچه دار شده و نامي مي خواهند براي او انتخاب كنند كه زن مي گويد شوهرش بايد انتخاب كنه. شوهر هم كه مرده. بعد زن خواب مي بينه كه شوهرش پسر مي خواسته.
بعد جمله آخرگفت: «همان کاری را کردم که شوهرم گفت». چي گفت؟ چي بايد تصور كنيم. اينكه شوهر پسر مي خواسته زن بچه رو برده چه كار كرده؟ حالا هر كاري چه پنجره اي اين داستان به فكر ما باز مي كنه. تفاوت بين دختر خواهي و پسرخواهي؟ اين كه اصلا جا نيفتاده. خيلي راحت تر و روانتر مي تونست بيان بشه.
توجه: عده اي از دوستان كامنت گذاشته و نوشته اند داستان ضعيفي است به خاطر ارائه نكردن دلايل تاييد نشد. اينجا كامنت كيلويي تاييد نمي شود.
توجه: قرار نيست همه داستان ها قوي باشند. داستان ضعيف مانور نقد بيشتري دارد و اين كمكي به نويسنده است كه ضعف هاي خود را بهتر بشناسد.
توجه: داستان ارسال بفرماييد. داستان كوتاه و داستانك
موفق باشيد
من تمامي نظرات ارسالي را تاييد كرده ام. مطمئن باشيد كه نظري به دست ما نرسيده است.
منتظر نظرات شما هستيم.
موفق باشيد
دوستان چرا همه چی باید یه توجیه علمی یا عینی داشته باشه ؟یعنی تو هیچی استثنا وجود نداره؟؟؟پس شماها کوری و صد سال تنهایی رو باور نکردید؟؟؟یا باور کردید و اما عین اونها رو تو دنیای حقیقی دیدین؟؟؟؟آقای رضایی من برای این داستانک قبلا نظری نگذاشته بودم؟!!!
خوراکخوان (آراساس) دیدگاههای این محتوا