سيب گناه/ ساناز فياضي

چاپ تاریخ انتشار:

نشست روی صندلی راحتیش. کتاب "الف-دال-میم" را روی پاهایش باز کرد. تابی به صندلی داد و بی‌آنکه بخواند به سطور کتاب چشم دوخت آنقدر که بالاخره خوابش برد.

***

ناگهان با صدای بلند گاز زدن سیب از جا پرید. عصایش را برداشت و به سختی از جا بلند شد. نگاهش را در  چهار گوش خانه گرداند.کسی در خانه نبود! صدای گاز زدن سیب بار دیگر نزدیک تر  تکرار شد.

بوی تند باروت مشام  پیر مرد را می‌آزرد.