نام داستانک «صدمین روپایی» نویسنده «زهره فرهادی»

چاپ تاریخ انتشار:

zohre farhadii

چند ثانیه پس از آنکه توپ از دست بچه‌های کوچه رها شد و درون خانه افتاد، در باز شد و فردی، همانطور که آن را به سینه خود چسبانده بود، خارج شد. نگاهی به بچه‌ها کرد و توپ را بدون توجه به آنها، روی پا انداخت. یکی... دو تا... سه‌تا... و شروع کرد به روپایی زدن. دمپایی از زیر انگشتانش تکان می‌خورد و هرلحظه امکان داشت دربیاید اما او همچنان، مسلط و مصمم به کارش ادامه می‌داد. به پنجاه‌تا که رسید، صدای تشویق‌ها هم بلند شد. پسربچه‌ها سوت می‌زدند و همزمان باهم، شمارش می‌کردند.

نود و هفت... نود و هشت... نود و نُه... ناگهان دستی به شانه‌اش چسبید و او را عقب کشید. توپ، قبل از صدمین روپایی روی زمین افتاد و قل خورد و صدای کف زدن‌ها در یک‌لحظه قطع شد.

دختربچه ساکت شد. موهای طلائی خود را از جلوی صورت کنار داد و قدمی عقب رفت؛ تااینکه دمپایی از پایش درآمد و روی زمین افتاد اما سریع، قبل از آنکه دوباره بخاطر فوتبال بازی کردن از مادرشوهرش کتک نخورد، دوید و وارد خانه شد و در را پشت سرش کوباند...

نام داستانک «صدمین روپایی» نویسنده «زهره فرهادی»