- کیه ؟!
- سلام خانم همسایه
- سلام
- خانم همسایه می تونم مغزم رو بذارم تو فریزر شما ؟
- نه فریزر من پر شده ، برای مغز دیگه ای جا نداره .
- نمیخواید چک کنید ؟
- نه
- چرا نه ؟!
- چون دلم به حال جوونا می سوخت گذاشتم بذارنش تو فریزرم، گفتم زندگی بدون مغز که نمی شه پشیمون میشن و برمی گردن بگیرنش ولی کسی سراغشون نمی گیره .
اگه من بمیرم فریزر رو از برق در میارن و اینا با من بو می گیرن، توهم یکی مثل اونا .
- لطفا !! اگه شما نذاریدش تو فریزر پس من باید چی کار کنم .
- بذارش تو فریزر خونه خودتون .
- آخه اون موقع خانواده میفهمن ، اونا میگن همون جا که هست باید بمونه اما من دیگه نمی تونم.
- حالا چرا درش میاری ؟
- آخه نمیذاره راحت زندگی کنم .
- راحت !! یعنی چه جوری ؟
- یعنی اونجوری که دنیام منو میکشونه.
- و الان نمی تونی اینجوری باشی ؟
- نه
- چرا نمیندازیش ؟ تو یک کیسه بپیچ و بندازش دور.
- ولی آخه شاید یک روز دلم خواست بذارمش سر جاش .
- اون موقع می تونی یکی دیگه پیدا کنی .
- مگه میشه ؟
- چرا نشه ؟
- ولی اونکه دیگه مال من نیست !
- یعنی اینکه الان داری مال خودته ؟!