داستانك«گريس» مرضيه عابد

چاپ تاریخ انتشار:

 

حاشیه عرق زیر بقلش به بزرگی بازوهایش می‌آمد، بوی تند مردانگیش که پیچید دیگر پای رفتنم، نرفت.

کاغذ آدرس را که برگرداند، گریس دستهایش امضایش کرده بود. با انگشت که به ته خیابان اشاره کرد فقط نوک انگشتش را دیدم.

باز هم پای رفتنم، نرفت ولی باد چادرم را برای رفتن می‌کشید.