داستانک «زن مریض» نویسنده «نازنین کاریزنویی»

چاپ تاریخ انتشار:

nazanin kariznoei

زن  مریض بود و توان  اینکه چیزی را بلند کند نداشت .

دستهایش می لرزید .

 

زن رفت تا خیابان .

 وقتی که بر می گشت برای فرزندهایش  شیرینی خرید.

در راه پلاستیک شیرینی ها سر خورد از دست زن ، شیرینی ها ریخت روی زمین .

جوانی شیرینی ها را تند تند جمع کرد  و داخل پلاستیک ریخت و داد دستش .

وقتی دور می شد زن شیرینی ها را دور ریخت.

داستانک