داستانک «دو خورشید» نویسنده «فرزانه ولی‌زاده»

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

داستان «دو خورشید» نویسنده «فرزانه ولی‌زاده»

 - به خدا این دفه دیگه می‌کشمت. سال‌هاست که می خوام بکشمت...

 آره عزیزم. تا صبح می‌کشم و تموم می‌شی... تموم تموم!

 ...

 همان‌طور به حرف‌هایش ادامه می‌داد و با دستپاچگی همه‌جا را زیر و رو می‌کرد. بدون چهارپایه کاری از پپیش نمی‌برد. دور خودش و خانه می‌چرخید و گهگاه دخترک را بیدار می‌کرد و سراغ چهارپایه را می‌گرفت.

 ...

 صبح بود و همچنان بد وبیرا ه به اجداد اجنه که چهارپایه او را برده بودند. دخترک، قلم مو را از او گرفت و در تابلوی ناتمام پدر؛ دو خورشید به رنگ مادر کشید.

عروسکش را برداشت و به پدر گفت: بابا جون یکی خورشید من باشه. یکی خورشیدتو. باشه؟؟؟

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692