سه داستانك«ارژنگ توراني»

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

1.

روح و لحظه‌هاي تاريخي... همه‌چيز از وحشت شروع شد، بعد رسيد به دردي‌كه از لب‌هاي روي هم قفل شده و آرواره‌هايي كه مدام مي‌جنبيد، توي گوشت و استخوانم. تلاشم بي‌ثمر بود. همه‌جاي بدنم له شده بود. مانده بود گِرديِ سرم كه قل خورده بود سمت گلوي كوسه. با يك آروغ، پرت شده بود بيرون روي دستانِ امواج، بعد تشييع شده بود تا ساحل. از آن‌زمان حسي دلنشين، هميشه سراغم مي‌آيد. حسي‌كه نه فقط تازه‌گي دارد بلكه تمام اتفاقاتي‌كه قبل از آن آزارم مي‌داد را از يادم مي‌برد. سال‌هاست كه با سرم مي‌چرخم، دست به دست با قيمت باورنكردني. تنها چيزي‌كه برايم مهم است اينكه هيچ‌كس نمي‌داند اين سر كُلفت پادشاه يونان است نه سر دختر پادشاه.

2.

ما سه‌نفر بوديم...

گفتم: «ما سه‌نفر بوديم، دونفرمان شهيد شد.» دکتر قیافه‌اش مسخره بود. عینک روی نوک دماغش را كمي بالا برد. به‌نظر می‌رسید نگاهش به همه‌چیز سرسری بود. ابتدا به آزمایشاتم بعد هم به عکس‌هایی که از ریه‌هایم گرفته بودم نگاه کرد. گفت: «ريه‌هايت عفونت كرده.» گفتم: «شیمیایی شدم.»

می‌خواستم بدانم پایان داستانم به کجا می‌انجامد. دکتر رام و تپیده زیر فشار نگاهم طاقت نیاورد و فقط سر تکان داد. انگار برایم متأسف بود. عكس را نشان دكتر دادم و گفتم: «دكتر چندين‌سال هس ادارات را بالا و پايين مي‌رم تا ثابت كنم يكي از اين سه‌نفر كه ماسك زده من هستم.»

3.

دگرديسي ناتمام...

پيشنهاد اول بليط سفر رفت و برگشت به اتفاق خانواده با هواپيما به مشهد، اقامت در هتل پنج‌ستاره. پيشنهاد دوم عتبات‌عاليات بود، با اعضاي خانواده. پيشنهاد سوم را نگاه كرد، سفرحج بود، به اتفاق همسر و پنج‌هزار دلار هزينه نقدي. گوشي را گذاشت داخل جيبش. وارد محوطه شد. دستانش را از پشت به‌هم چفت كرده بود. نگاهش به ديش‌هاي ماهواره بود. اطمينان داشت براي مزايده پيشنهادهاي بهتري در راه است.

 

دیدگاه‌ها   

#5 ارژنگ توراني 1394-02-02 17:40
خدمت سركارخانم پونه. ممنون ازاظهارنظرتان.
#4 ارژنگ توراني 1394-02-02 17:37
مجيدجان سلام .وجودتان ونگاهتان غنيمتي است قابل ستايش .ممنون از خوانشتان.
#3 ارژنگ توراني 1394-01-24 22:58
نقل قول:
جناب آقاي توراني دوست عزيزم
داستانك اول شما روايت بلعيده شدن شخصي توسط كوسه.بايد بگويم خوب بود و اينكه اين سر دست به دست استفاده مي شود و خود نويسنده راز آنرا برملا ميكند.
داستانك دوم شما هم در عين حال بر ملا كننده واقعيت هاي بعد از جنگ را تداعي مي كند و در مورد داستانك سومتان به نظر چيز خاصي نرسيد.
شايديك جورايي سر نمخهاي آن كم به نظر مي رسيد.
#2 مجيد رحماني 1394-01-23 20:18
جناب آقاي توراني دوست عزيزم
داستانك اول شما روايت بلعيده شدن شخصي توسط كوسه.بايد بگويم خوب بود و اينكه اين سر دست به دست استفاده مي شود و خود نويسنده راز آنرا برملا ميكند.
داستانك دوم شما هم در عين حال بر ملا كننده واقعيت هاي بعد از جنگ را تداعي مي كند و در مورد داستانك سومتان به نظر چيز خاصي نرسيد.
شايديك جورايي سر نمخهاي آن كم به نظر مي رسيد.
#1 پونه 1394-01-23 12:07
جناب توراني ارجمند

داستان 1. خيلي جالب بود و داستان 2. و 3. هم خوب بود .

موفق و پاينده باشيد

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692