داشتم به رویکرد کانستراکتیویستی امر سیاسی از منظر هستی شناسی و معرفت شناسی فکر می کردم که کدومشو تکلیف دانشجوی دکترام بدم که صدای علی تنها دانش آموز پنجم ابتدایی ام منو به خودش آورد: آقا اجازه ماشین ده خرابه بعدش هم راه هنوز باز نشده...
موندنی شدم... یه هفته دیگه...
زهرا کوچولو گفت : آقا اجازه چطوری پنج رو با هفت جمع کنم تو دستام جا نمیشه...
خیره به صورتش مونده بودم...
دیدگاهها
داستانک زیبا و کاملی بود.خب وقتی از داستانی لذت می بریم باید بگوییم لذت بردیم دیگر...
ممنون که داستانک خونده شد
من هم مثل خیلی ها معتقدم که نویسنده داستانشو نباید توضیح بده. فقط اومدم که معنی کانستراکتیویسم رو بگم و اون یکی از تئوریهای روابط بین الملل هست که به سازه انگاری ترجمه میشه و به ارزش، فرهنگ و هویت در روابط بین الملل توجه خاصی داره.
قربان همه شما
نقد درست وبه جا نمی تونه اسم نویسنده اش ... نقطه باشه. نقدهای درست همگی قابل تایید هستند و نویسنده هم نقد پذیر.
موفق باشید
داستانک خوبی بود.
همین بس است.مگر اینجا قسمت نقدهاست؟اینجا باتوجه به عنوانش قسمت نظرات است.حالا کسی منتقد است نقد هم می نویسد دستش درد نکند اما همه که منتقد نیستند که همه چهار صفحه نقد بنویسند. همین که مخاطبی لطف می کند و نظر می گذارد که از داستانی خوشش امده و بدش آمده به نظرم نکته بدی نیست. که دیگران را از کارشان سرخورده کنیم.همه که سواد نقد ندارند. خواهشا از دیگران به خاطر نقدی که می نویسیم طلب کار نباشیم.بهتر است فضا را
طوری کنیم که کسانی که نویسنده نیستند هم بیایند بخوانند.من از این داستانک خوشم امد چون یک سری از قواعد اصلی یک داستانک مینی مال را دارد و البته یک سری اضافات هم دارد که البته لطمه زیادی نزده.یعنی شاید جایگزین های بهتری بشود جای باریدن برف،شاگرد کلاس پنجم و غیره گذاشت.
دانشجوی دکترا توی یک روستای دور افتاده ...
پنج و هفت رو نمیشه تو دستها جا داد
حیف نمی دونم این كانتسراكتيويسم یعنی چی وگرنه این می تونست در درک این داستانک بیشتر کمک کنه.
دوسِش داشتم،
دارم به چشم یه ایدهی داستان بلندتر بهش نگاه می کنم!
ملا لغتی بودن خوب نیست گاهی من نوعی دوست دارم فقط لذت ببرم چون این حس در من با خواندن یک داستانک دیدن یک فیلم به وجود آمده به هزاران دلیل مثل سوژه خوب.دلنشین بودن.توصیفات خوب گاهی هم دلیلش غیر قابل شناسایی است .گاهی من نوعی از داستان یا فیلم یا اثر هنری بدم میاید چون بدم آمده چن این حس در من به وجود آمده و گاهی حتی دلیلی هم ندارم و گاهی حتی اثر هنری بزرگی را دوست ندارم و کلی ملامت میشوم.و در کنار همه اینها در نظر بگیرید که نقد کردن خودش جای نقد دارد و اینکه یک داستانک کوتاه خیلی نقد بردار نیست پس به جای تذکر دادن مدام به هم بهتره گاهی به نظرات و دیدگا ه های هم احترام بذاریم. بهتر بود مثلا میمودین و میپرسیدین که خانم محدث یا خانم فلانی آقای بساری من دوست دارم دلیل لذت بردن شما از این داستانک رو بدونم.آقای رضایی میدوارم این کامنت حذف نشه
نسبت به نقد به جاي شما بسيار سپاسگزارم. البته توجه داشته باشيد كه نقدها حداكثر درعرض بيست وچهار ساعت تاييد مي شود درضمن ما نقد توهين اميزهم تاييد نمي كنيم اگر چنين نقدي درسايت ملاحظه فرموديد با دادن نشاني اعلام بفرماييد. البته تاييد نقد در روزهاي پنجشنه و جمعه احتمال دارد كه كمي بيشتر طول بكشد.
موفق باشيد
نقطهی ایست!
و درباره این داستان.
همان طور که معلم مانده که چه موضوعی را انتخاب کند، دانش آموز هم مانده که چه جوری اعداد را حساب کند. هر دو با وجود جایگاهی که دارند،(یکی معلم و یکی محصل) با دو موضوع متفاوت، دست به گریبانند.
اینجا کارکرد برف و بسته شدن جاده را نفهمیدم. خب برف آمد و معلم نتوانست برود و باید یک هفته بماند در ده. حالا اگر نمی ماند در ده و برف راه را نمی بست، مشکل موضوع برای انتخاب پایان نامه حل می شد؟ یا این که تنها کارکردش این بود که ناغافل معلم ازتو افکار خودش بیاید بیرون و کسی خبربدهد که جاده بسته شده است؟
نکته دوم اشاره به اینکه علی تنها دانش آموز کلاس پنجم است، چه کارایی دارد؟
دوستان اگر بنده را روشن کنند در این زمینه ها ممنون می شوم. همچنین از دوست خوبمان جناب اکبری هم که زحمت کشیدند، متشکرم. همچنین از کادر سایت تقاضا دارم زودتر نظرها را منتشرکنند و در زمینه نظرها آزاداندیشی لازم را نیز مورد توجه قرار بدهندو تنها نظرهای توهین آمیز را منتشر نکنند. نظرتکراری هم نظری است برای خودش.
خوراکخوان (آراساس) دیدگاههای این محتوا