داستان«مدرسه جنگلی» نويسنده «زهرا چيت سازي» 10 ساله

چاپ تاریخ انتشار:

 

مدرسه ای درجنگل روی درخت بود، که بچه ها درآن درس می خواندند. این مدرسه دوخدمت کارداشت، به نام موپشمکی وگوش درازکه مامان وبابای مدرسه بودند. یک روز معلم کلاس چهارم نیامده بود بچه هامدرسه را روی سرشان گذاشته بودند. آخرموپشمکی وگوش درازبه آنها درس دادند .موپشمکی روی صندلی نشست بچه ها برای چهارشنبه سوری ترقه خریده بودند وکنارگوش موپشمکی زدند، موهای او آتش گرفت وبعد ازآن مدرسه وجنگل هم آتش گرفت بچه ها ترسیده بودند وجیغ       می زدند آنها باکمک هم از رودخانه آب آوردند وآتش راخاموش کردند. بچه ها با کمک هم مدرسه ای جدید ساختند. مدرسه ای نو درست کردند وبخاطر آن که همه کارهابه خوبی وخوشی تمام شده بود جشنی بزرگ گرفتند تا مامان وبابای مدرسه را خوش حال کنند. بچه ها آتش درست کردند واز روی آن پریدند. بچه ها پشت در خانه ی همسایه ها قاشق زنی کردند از فردابچه ها به خوبی وخوشی رفتند سرکلاسشان .