داستان «انتظار» نویسنده «مهدی حسین‌پور» از تربت حیدریه

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

داستان «انتظار» نویسنده «مهدی حسین‌پور»

همین که وارد اتاق شد، لباسش را عوض کرد در همان حال کلاهی را که سال ها دنبالش می گشت پیدا کرد، یاد خاطرات تلخ گذشته اش افتاد.

اشک در چشم هایش جمع شد. پدرش آن کلاه را به او داد و به سفر رفت و دیگر برنگشت پسر ناراحت سرش را بالا برد و به آینه نگاه کرد، پدرش را دید.

دیدگاه‌ها   

#2 مهدی حسین‌پور 1394-11-15 14:38
ممنون
#1 قاسم مهري 1394-11-15 12:38
آفرين
يه داستان كوتاه و پر معني

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692