داستان «فردا هنوز تمام نیست» نویسنده «مهدی یوسفی» 11 ساله از بناب

چاپ ایمیل تاریخ انتشار:

 

حسن پسرتنبلی بود و اصلاً درس نمی‌خواند. تا اینکه یک روز مادرش از او پرسید: تو چه وقت درس می‌خوانی؟

حسن گفت: فردا.

فردای آن روز باز هم مادرحسن همان سوال را پرسید و باز هم حسن جواب داد: فردا.

اما یک روز گوش او را گرفت و گفت: فردای تو چه وقت تمام می‌شود؟

بازهم گفت: فردا...

پدرش گفت: فکر می‌کنم حسن بهانه و مرض دارد.

بعد حسن گفت: فردا زیاد است مادر و پدر عزیز.

پدر گفت: پسرم، حسن می دانیم فردا هنوز تمام نیست. اما تو باید خوب درس بخوانی.

مادرگفت: بله درست است که فردا هنوز تمام نیست، ولی به قول پدرت توباید خوب درس بخوانی و فرد مفیدی برای کشورت باشی. فهمیدی؟ حالا گم شو...

نتیجه می‌گیریم که فردا هنوز تمام نیست ولی باید خوب درس بخوانیم..

دیدگاه‌ها   

#4 مهراب محمدی 1394-07-23 00:57
افرین بر تو نویسنده نوجوان و با استعداد.
موفق باشی مهدی خان یوسفی از بناب
#3 فرزانه ولی زاده 1394-07-23 00:51
سلام اقا مهدی عزیز. داستانت خیلی خوب است و پیام خوبی برای دانش اموزان دارد. همین که از سن خیلی کم شروع به نوشتن کرده ای بسیار عالی است. من همه داستانهایت را خوانده ام و می دانم فردا هنوز تمام نیست را در نه سالگی ات نوشته ای ولن طنزی که دارد، خواندنی تر می کند. برای همین قلم ات در این سن هم خیلی پخته تراز حد انتظار است. فرصت های زیادی برای تجربه و یادگیری های هنری داری. "حالا گمشو "هم به نظر من باعث صمیمت فضای داستانت شده و انگار داستان را عیننا همانطور که اتفاق افتاده نوشتی . آقا مهدی عزیز به امید اینکه روزی به نوشتن افتخار کنی برایت ارزوی موفقیت دارم.
#2 فرزانه ولی زاده 1394-07-23 00:50
سلام اقا مهدی عزیز. داستانت خیلی خوب است و پیام خوبی برای دانش اموزان دارد. همین که از سن خیلی کم شروع به نوشتن کرده ای بسیار عالی است. من همه داستانهایت را خوانده ام و می دانم فردا هنوز تمام نیست را در نه سالگی ات نوشته ای و برای همین قلم ات در این سن هم خیلی پخته تراز حد انتظار است. فرصت های زیادی برای تجربه و یادگیری های هنری داری. "حالا گمشو "هم به نظر من باعث صمیمت فضای داستانت شده و انگار داستان را عیننا همانطور که اتفاق افتاده نوشتی . آقا مهدی عزیز به امید اینکه روزی به نوشتن افتخار کنی برایت ارزوی موفقیت دارم.
#1 مبینا یگانه 1394-07-11 18:52
بد نبود ولی بنظر من آخرش رو نباید اینجوری تمام میکردی:فهمیدی؟حالا گمشو...
میتونستی بهتر بیان کنی. مثلا بنویسی حالا که پشیمان هستی برو و درست را بخوان و تمامی تلاشت را بکن تا از خود یک دانش آموز آینده دار بسازی.
در کل موضوع خوبی بود ولی میتونست بهتر هم باشه. موفق باشی

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

جلسات ادبی تفریحی

jalasat adabi tafrihi

اطلاعات بیشتر

مراسم روز جهانی داستان با حضور استاد شفیعی کدکنی، استاد باطنی و استاد جمال میرصادقی
جلسات ادبی تفریحی کانون فرهنگی چوک
روز جهانی داستان و تقدیر از قبادآذرآیین سال 1394
روز جهانی داستان و تقدیر از فریبا وفی سال 1395
یازدهمین جشن سال چوک و تقدیر از علی دهباشی شهریور 1395

جلسات کارگاهی آزاد

jalasat kargahi azad

اطلاعات بیشتر

تماس با ما    09352156692