داستان «دیگری» نویسنده «محسن میرزایی»

چاپ تاریخ انتشار:

mohsen mirzaei

زمان بسیار مغتنمی که در محضر یکی از بهترین اساتید زبان و ادبیات اسپانیایی به شهادت رزومه و شواهد موجود، دکتر لیلا روحی دوره ی شرق و غرب را می گذراندم گویی بدون پیش فرض و آکسیوم های بعید موجود در چنین ذهن درخشانی به این جمع بندی رسیدیم که قرن هاست آسیا و مشخصا ایران یک دیگری غریب در برابر غرب و سیطره و گستره ی آن در تمام کره ی زمین است.

مصداقا از نگاه متعصبانه ی ایزیدوس گفت. از مارکوپولویی که عمیقا غربیان را به آشنایی با تمدن های بزرگ آسیایی چون ایران و چین مجاب می کند و اعجاب آنها را برمی انگیزاند( درست خلاف رویکرد سراسر بربریت و توحش و استعمار کريستف کلمب که در نظر عموم به کاشف و خالق آمریکا هم معروف شده است!) و از برادران شرلی و.....
و از اتللوی شکسپیر تفسیر و تأویلی بسیار نو،عمیق و ثاثیرگذار ارائه داد: اتللوی( مغربی) نمایش نامه ی شکسپیر یک دیگری ست برای غربی ها. با آن رنگ پوست متفاوت و شجاعت و صداقت و سادگی و بی شیله پیلگی متفاوت. سیاس نیست. هرچند بزرگترین قهرمان و فرمانده ی منتخب غربیان در جنگ است. اما هر چه هست از آنها نیست. نمی توانند او را از خود بدانند. همیشه با او احساس تفاوت و تمایزی از بالا دارند.
برایش توطئه و توطئه ها می چینند. مجنون و دیوانه اش می کنند. و دست آخر ناخواسته و در اوج عشق و جنون قاتل دزدمونای معصوم و وفادار و قاتل خود می شود.

حالا و امروز هم بسیاری از ما ناخواسته دیگری شده ایم. نه در ظاهر که همیشه مزورانه و ریاکارانه خوب همدیگر را فریب داده ایم و ادای دوستان صدیق وفادار و یکرنگ و ماندگار برای همدیگر را بازی کرده ایم.
که در عمل و در تجربه ی زیسته و تاریخی مان و در کارنامه و خروجی و دستاوردهای ابتر مشترک و گروهی مان.
جامعه ی کوتاه مدت. جامعه ی نخبگان منزوی. جامعه ی مفردان متوهم که گمان می کنند سرنوشت خود را می توانند با اراده ای آزاد به دلخواه رقم بزنند.
دکتر لیلا روحی یکی از هزاران نخبه ی ممتاز ایرانی ست که در عنفوان جوانی از دانشگاه هاروارد فارغ التحصیل شده است و بی هیچ غلو و تعصب منورالفکرانه ای این دیگر شاگرد دور صادقانه شهادت می دهد که او یکی از سرآمدان و اساتید بزرگ زبان و ادبیات اسپانیایی و پژوهندگان رابطه و جهان غرب و شرق است.

بی که کوهی از آکسیوم به ظاهر روشنفکرانه در جانبداری و برتری جلوه دادن یکی از این دو را در جسم و جانش پنهان و حمل کند.

جلسه ی آخر مغربی وار و ساده لوحانه گفتم: استاد انگار شما هم از پسِ دهه ها یک دیگری شده ای. البته یک دیگری بسیار بزرگ و محترم و دانشمند.
و گمانم تاثر او را برانگیختم. دیگری، دیگری ست. حتا اگر دکتر لیلا روحی باشی.
غربت و دیگری شدن ، فقط در مهاجرت و تبعید خلاصه نمی شود.

بسیاری از ما ناخواسته دیگری بوده ایم و هستیم و خواهیم ماند( یا للعجب چه بسیاری که چه تقلایی می کنند و دست و پایی می زنند که دیگری جلوه کنند!)

سال ها سال در تهران دیگری بودم و چند سالی ست در موطن خودم!

داستان «دیگری» نویسنده «محسن میرزایی»