ویلیام باتلر ییتس (ییتسا) (متولد 13 ماه ژوئن، سال 1865 – مرگ 28 ماه ژانویه، سال 1939) شاعر ایرلندی، نمایشنامهنویس نثر نویس و از چهرههای برجسته ادبیات قرن بیستم بود. او امروز به عنوان "شاعر ملی" ایرلند یاد میشود
(هر چند او در زبان ملی آثارش را به رشته تحریر در نیاورده)، به تأسیس تئاتر اِبی کمک کرد که بعدها تئاتر ملی ایرلند لقب گرفت. دو دوره به عنوان سناتور در مجلس سنای ایرلند خدمت کرد. ییتس با جستار در انواع عرفان، تصوف، فولکلور، ماوراءالطبیعه، اشراق و نو افلاطونیسم سیستمی سمبلیک آفرید که در تصاویر و اشعارش الگویی یکپارچه داشت. درک برخی اشعار وی بدون آشنایی با سیمبلیسم خاص وی دشوار است. علاقهاش به علوم غریبه، ادبیات سنتی سلتی و ادبیات وحشت، باعث شهرت او و در نهایت دریافت جایزه ادبی نوبل از سوی آکادمی نوبل شد.
او یک پروتستان و عضو جامعه انگلیس و ایرلند بود. و از همان سنین کودکی به شعر و شعر خوانی علاقمند، و شیفته افسانههای ایرلند و اسرارآمیز شد.
خانوادة مادری وی در پرورش تخیلش تأثیر عمیق و بهسزا داشتند. نخستین انگیزههای الهام شاعرانه در ییتس، در دوران نوجوانی بیدار شد و در 1882، نخستین تجربههای شعریاش را آموخت. اولین مجموعه شعرش را در سال 1889 منتشر نمود.
ویلیام باتلر ییتس
در سندیموند در شهرستان دوبلین، ایرلند به دنیا آمد. پدرش جان باتلر ییتس (1839–1922) از فرزندان جرویس یتس، یک سرباز ویلیامتی 1، تاجر کتانی و نقاش مشهوری بود که در سال 1712 درگذشت.
پدرش در زمان ازدواج در رشته حقوق تحصیل میکرد، اما بعداً تحصیلات هنری خود را در دانشکده هنرهای زیبا هدرلی، در لندن دنبال کرد. مادر ویلیام، سوزان مری پولکسفن، از اسلیگو، از یک خانواده بازرگان ثروتمند بود. ییتس در دستان مادری بزرگ شد که گنجینهای از ادبیات فلکوریک ایرلند و داستانهای جن و پری را برای ذهن پرشور تخیلی او داشت. اندکی پس از تولد ویلیام، خانواده برای اقامت به خانه بزرگتری در پولکسفن در مرویل، اسلیگو نقل مکان کردند. جایی که آن چشمانداز «بن بالبن» و دریاچه «اینزفری» منبع الهام بسیاری از اشعارش شد؛ و همیشه در فکر ییتس این منطقه به عنوان خانه کودکی و معنوی، حتی با گذشت زمان هم از نظر شخصی و هم نمادین «قلب کشور» برای او محسوب میشد.
خانوادهاش بسیار هنرمند بودند؛ برادرش جک یک نقاش معروف شد، در حالی که خواهرانش الیزابت و سوزان مری در جنبش هنرها و صنایع دستی فعالیت داشتند
ییتس متعلق به دوران پرآشوب ایرلند است، به عنوان عضوی از جامعه پروتستان معترض رشد و پرورش یافت که آن زمان دچار بحران هویت بود، در دورانی میزیست که انقلاب 1916 و سپس استقلال ایرلند را از بریتانیا در 1922 به دنبال داشت. 1880 شاهد ظهور چارلز استوارت پرنل و جنبش حاکمیت داخلی و جنبش ملیگرایی را شاهد بود.
او شاعری جوان و ملیگرای ایرلندی بود که در جستجوی فرهنگ ایرلندی بود که با مختصات خاص خودش بیافریند. تحولات سیاسی و اجتماعی و کاوشهای او از هویت ایرلندی که منعکس کننده زمان و نگرش در حال تغییر بود تأثیر عمیقی بر او و اشعارش داشت، آنگونه که بر جنبش آزادیخواهانه ایرلند نیز اثر بسیاری گذاشته و در استقلال جمهوری ایرلند نقشی مهم را ایفا کرده است و تأثیر بسزایی در ایجاد تاریخ نویسی کشورش باقی گذاشته. او معتقد بود که میبایست غروری که در سرمایۀ ملی ایرلندی نهفته است به سمت شکوفایی هنر و زندگی ملی مردمش حرکت کند.
در تمام اشعارش حتی اشعار متاخرش، برگرفته از فرهنگ عامۀ مردمیست که او آنها را میپرستید. نخستینِ آنها «زیبایی دمِ باغهای سال» ست. ییتس به مثابۀ شاعری ملیگرا همیشه در جستجوی حقیقت بود و هرگاه که میتوانست سیاستمداران دروغین سرزمیناش را به سخره میگرفت و آنها و طبقۀ متوسط بیخیال را به باد انتقاد میبست. ییتس بخشی از تولد ایرلند مدرن و مستقل است. سهم منحصر به فرد ییتس توصیف آگاهی ملی و نوظهور ایرلند بود.
در سال 1867، خانواده برای کمک به پدرشان، جان، برای ادامه زندگی هنری خود به انگلستان نقل مکان کردند. در ابتدا، ویلیام در کنار برادر و خواهرهایش در خانه آموزش میدید اما در 26 ژانویه 1877،، شاعر جوان وارد مدرسه گودولفین شد، که چهار سال در آن تحصیل کرد. از نظر آکادمیک ممتاز نبود؛ در لاتین بهتر از هر دروس دیگر بود. در ریاضیات و زبانها مشکل داشت، اما شیفته زیستشناسی و جانورشناسی بود. به دلایل مالی، خانواده در اواخر سال 1880 به دوبلین بازگشتند.
در اکتبر 1881، ییتس تحصیلات خود را در دبیرستان اراسموس اسمیت دوبلین از سر گرفت. استودیوی پدرش در همان نزدیکی بود و ویلیام میتوانست وقت زیادی را در آنجا بگذراند و با بسیاری از هنرمندان و نویسندگان شهر ملاقات کند و این آشنائیها در کنار قصههای اسطورهای که از مادرش شنیده بود او را علاقمند به جنبههای مختلفی از رموز عرفانی و علوم خفیه نمود و به سمت خرد و دانایی پنهان و عتیق کشیده شد تا رکنی از ارکان زندگیش باقی بماند. در آغاز جستجویی روحانی و معنوی بود در میان جماعتی مخفی اما او بعدتر این جستجو را در میان فلاسفۀ معتکف ادامه داد. در این زمان بود که سرایش شعر را آغاز و در سال 1885 هنرش را وقف نوشتن کرد. در سال 1885،، دانشگاه دوبلین ریویو اولین شعرهای ییتس و همچنین مقالهای با عنوان "شعر سر ساموئل فرگوسن" را منتشر کرد. بین سالهای 1884 و 1886، ویلیام در مدرسه هنری متروپولیتن - که اکنون کالج ملی هنر و طراحی است تحصیل کرد.
«جزیره تندیسها» اولین شعری بود که سرود، اثری فانتزی که به شدت تحتتأثیر پرسی بیشه شلی رمانتیک انگلیسی و ادموند اسپنسر شاعران انگلیسی زبان بود. از دیگر آثار او در این دوره میتوان به پیشنویس نمایشنامهای درباره یک اسقف- یک راهب و زن که توسط چوپانان محلی به بتپرستی متهم شده و همچنین اشعار عاشقانه و شعرهای داستانی از شوالیههای آلمان اشاره نمود. کارهای اولیه هر دو منطبق بر سنت و رسوم بودند و به نظر منتقد چارلز جانستون "کاملاً غیرایرلندی" به نظر میرسید انگار از "غرق در تاریکی بزرگ رویاها" بیرون آمدهاند. اگرچه کارهای اولیه ییتس به شدت تحتتاثیر، ادموند اسپنسر (بیشتر برای اثر منظوم بزرگش ملکه پریان معروف است) و ساخت و بیان رنگ آمیزی آمیخته به مالیخولیائی ماقبل رافائلی 2 قرار داشت، اما به زودی به افسانهها و فرهنگ عامیانه ایرلندی و نوشتههای ویلیام بلیک شاعر و نقاش بریتانیایی، روی آورد. (ییتس در اواخر عمرش با توصیف ویلیام بلیک به عنوان یکی از "بزرگترین هنرمندان خدا که حقایق بزرگی را برای یک قبیله کوچک بیان کرد" به بلیک ادای احترام کرد) در سال 1891، «جان شرمن» و «دویا» را منتشر کرد، یکی نوول، و دیگری داستان. تأثیر اسکار وایلد در نظریه زیباییشناسی ییتس به ویژه در نمایشهای صحنهای او مشهود است و مانند نقاشی در آثار اولیه او جریان دارد. نظریه نقابها را که وایلد در مقاله زوال دروغگویی خود ارائه داده است، به وضوح میتوان در نمایشنامه «ملکه»، مشاهده کرد، در حالی که شخصیتپردازی احساسیتر «سلومی»، در نمایشنامه وایلد با همین نام، الگویی شد برای تغییراتی که ییتس در نمایشهای بعدیش، به ویژه در بیل ستدرند (1904)، دیردری (1907)، و نمایش رقص او پادشاه برج ساعت بزرگ (1934) ایجاد کرد.
در سال 1887 به لندن بازگشتند. بیش از 24 سال نداشت که عشق دیگری بجز عشق ایرلند در قلبش شکوفا شد «مودگون» و ملیگرای پرشور ایرلندی آشنا شد یک آشنایی که برای همیشه در اشعار ییتس باقی بماند؛ هردو اگرچه عاشقانه ایرلند را دوست میداشتند، اما مودگون متعهد به جنبش خودمختار ایرلند و ییتس در استیلای آئین پروتستان برای کشورش. مودگون تأثیر قابل توجه و ماندگاری در اشعار و زندگی ییتس داشت. سالهای بعد از عدم حضور مودگون ییتس اعتراف کرد که «به نظرم میرسد که آن روزها او به زندگی من وارد شد تا من از سطح به عمق بروم و هر آنچه را که میبینم در آن غوطهور شوم» " عشق ییتس جبران نشد، و بعدها اعتراف کرد که از آن مرحله "مشکلات زندگی من آغاز شد".
علاقه او به افسانههای ایرلندی زمانی بیشتر شد که با جان اولری آشنا شد، میهنپرست مشهوری که پس از 20 سال زندان و تبعید به دلیل فعالیتهای انقلابی ملیگرایی به ایرلند بازگشته بود. اولری اشتیاق زیادی به کتاب، موسیقی و تصنیفهای ایرلندی داشت و نویسندگان جوان را به اتخاذ موضوعات ایرلندی تشویق میکرد. ییتس که تنظیمات و مضامین عاشقانهتری را ترجیح داده بود، به زودی با توصیههای اولری، شعرهای بسیاری را براساس افسانههای ایرلندی، فولکلور ایرلندی و تصنیفها و ترانههای ایرلندی تولید کرد.
در همان سالهای پرشور عشقیاش با مودگون، با «آگوستا گریگوری» بیوهای خیر و جسور در سال 1896 آشنا شد. گریگوری ملیگرایی ییتس را تشویق کرد و او را متقاعد کرد که به تمرکز خود بر روی نوشتن درام ادامه دهد. اگرچه گریگوری تحتتأثیر نمادگرایی فرانسوی قرار داشت، اما بر محتوای قابل شناسایی ایرلندی متمرکز شد و این گرایش با درگیری او با نسل جدید نویسندگان جوان و نوپای ایرلندی تقویت شد آنهم بخاطر انگیزه بیشتر درجهت احیا ناشی از کار مترجمانی بود که در کشف شعرهای باستانی و شعر اوسیانیک و جدیدترین آهنگهای محلی ایرلندی کمک میکردند. یکی از برجستهترین آنها «داگلاس هاید» بود که بعداً اولین رئیس جمهور ایرلند شد که آهنگهای عاشقانه او بسیار مورد تحسین قرار گرفت.
ییتس با کمک حامی بزرگش گریگوری همراه با افرادی نظیر ادوارد مارتین، تئاتر ابی دوبلین را به عنوان تئاتر ملی ایرلند (1904) تأسیس کرد. و برای سالهای بسیاری به عنوان مدیر ابی خدمت کرد. دو نمایش اول در صحنه ابی (همراه با بازی لیدی گریگوری در یک "لایحه سه گانه") به نمایش گذاشته شد هرچند که موفقیت آمیز نبود، اما او تئاتری را با اسطورههای کهن سلتیک بنا نهاد. (ییتس تا زمان مرگ با ابی درگیر بود، هم به عنوان عضو هیئت مدیره و هم نمایش نامه نویس پرکار.)
با شروع قرن بیستم اشعارش از متافیزیکی به حالت فیزیکی و واقع گرایی قویتر توسعه یافت. او به طور رسمی از بسیاری از باورهای متعالی متعلق به سالهای پیش از آن خودداری کرد، اما همچنان علاقه زیادی به ماسکهای جسمانی و معنوی داشت که یکی از مهمترین تجسم ادبیات ایرلندی بود. از سال 1890 تا 1910 در طولِ دو دهه مأیوس و فرسوده بود. مودگون سحرانگیزش در کنارش نبود و ماجرای عشقی کوتاه دیگرش با اولیویا شکسپیر نیز از او جدا شده بود؛ عشقی که در شعر «باد در میان ساقههای نی» جلوهگری کرد. خیلی از اشعارش در این زمان به ویژه در مجموعه «کلاه سبز» نشان دهندۀ خشم، تلخی و سرخوردگی او از تنگنظریها و بیمیلیهای سیاستمداران ایرلندیست.
این مجموعه شروعی بود تا صدایش را برای لحن محاوره و غنایی استوار در مجموعه «گرگ و میش سلتیها» به نمایش بگذارد و در مجموعۀ «آنچه که بر عهدۀ ماست» جاودانه کند. او هرچه پیش میرفت و میسراید به سمت گونهای از تصویر پیش میرود که در آن رمزها و اشیاء و آدمها معنای شخصیِ اغیار دارند. جنگِ جهانی اول اگرچه تأثیر اندکی بر اشعارِ او در
این دوره داشت، اما «قوهای وحشی در کول» یکی از یباترین و تاثیرگذارترین شعرهایی است که متأثر از جنگ سروده شده، دو شعر در مرگ رابرت گریگوری تنها پسر حامیِ عشقیاش وجود دارد، که یکی از این شعرها شعر مسحور کنندۀ «یک ایرلندی مرگ خود را پیشگویی میکند» است.
ظهور یک جنبش انقلابی ملیگرایانه از صفوف طبقه متوسط کارگری که عمدتاً کاتولیک رومی بود، باعث شد تا ییتس برخی از نگرشهای خود را دوباره ارزیابی کند. در پرهیز از «خیزش عید پاک، 1916» ("همه تغییر کرده، کاملاً تغییر یافته است / زیبایی وحشتناکی متولد میشود")، ییتس به دلیل نگرش خود نسبت به زمینههای معمولی آنها با عدم موفقیت در تشخیص شایستگی رهبران قیام عید پاک 3 مواجه است
در اواسط سال 1916 برای آخرین مرتبه به مادگون پیشنهاد ازدواج داد که قبلاً ازدواج کرده و همسرش مک براید در جریان شورش عیدپاک اعدام شده بود. این پیشنهاد در زمانی صورت گرفت که تاریخچه فعالیت سیاسی انقلابی مادگون، و همچنین یکسری فاجعههای شخصی در چند سال گذشته زندگیش از جمله اعتیاد به کلروفرم و ازدواج پر دردسر او با مک براید – او را به یک همسر بالقوه نامناسب تبدیل کرد؛ اراف فوستر، زندگینامهنویس، عنوان کرده که انگیزه آخرین پیشنهاد ییتس بیشتر احساس وظیفه بود تا اشتیاق واقعی برای ازدواج با او؛ هرچند که مادگون باز هم این پیشنهاد را رد کرد، اما افکار ییتس با سرعت شگفتآوری به سمت دخترش ایزولت گون سوق یافت که در آن زمان بیست و یک ساله بود و تا آن لحظه زندگی غم انگیزی داشته اما این پیشنهاد نیز رد و در نهایت ییتس 51 ساله با سرخوردگی از عشق مودگون، با جرج هایدلی لیز ازدواج میکند کسی که نه تنها به او نیرویی برای کارهای پایانیاش داد. بلکه خودش نیز از قریحۀ نوشتن به صورت ناخودآگاه برخوردار بود. ازدواج آنها، علی رغم اختلاف سنی، و علی رغم احساس پشیمانی ییتس در ماه عسل، با موفقیت همراه بود. این زوج صاحب دو فرزند به نامهای آن و مایکل شدند.
او غالباً به منزل لیدی گریگوری میرفت که به محل کارش نزدیک بود، زیرا آنجا مکانی برای ملاقات افرادی بود که از تجدید حیات ادبیات ایرلند و سنتهای فرهنگی حمایت میکردند. شعرهای او "The Swans Wild at Coole " درآنجا، وبین سالهای 1916 و 1917 سروده شده است.
در دسامبر سال 1923، "به دلیل شعر همیشه الهام گرفته خود، که به شکلی کاملاً هنری بیانگر روح یک ملت کامل است"
جایزه نوبل ادبیات را دریافت کرد. او به زودی پس از استقلال ایرلند از ارزش نمادین یک برنده ایرلندی آگاه بود و در هر فرصت موجود سعی میکرد واقعیت را برجسته کند.
ییتس از فرصت سخنرانی خود در آکادمی سلطنتی سوئد استفاده کرد تا خود را به عنوان یک حامی و حامل استاندارد ملیگرایی ایرلند و استقلال فرهنگی ایرلند معرفی کند. اظهار داشت، "تئاترهای دوبلین ساختمانهای خالی بودند که در اختیار شرکتهای مسافرتی انگلیسی بودند، و ما نمایشنامههای ایرلندی و بازیکنان ایرلندی را میخواستیم. وقتی به این نمایشنامهها فکر میکردیم، به همه چیزهای عاشقانه و شاعرانه فکر میکردیم، زیرا ملیگرایی که ما فراخوانده بودیم – ملیگرایی عاشقانه و شاعرانهای بود که هر نسلی در لحظات دلسردی فراخوانده بود." این جایزه به افزایش قابل توجهی در فروش کتابهای او منجر شد، زیرا ناشرانش مک میلیام سعی کردند از این تبلیغات استفاده کنند. برای اولین بار او پول داشت و توانست نه تنها بدهیهای خودش بلکه بدهیهای پدرش را بازپرداخت کند.
وی در 28 ژانویه 1939، در 73 سالگی در هتل ایدل سجور، در منتون، فرانسه درگذشت. وی پس از تشییع جنازه محرمانه و خصوصی در روکربن-کاب-مارتین دفن شد. آرزوی صریح او این بود که با حداقل سر و صدا به سرعت در فرانسه به خاک سپرده شود سخنان واقعی وی این بود:" اگر بمیرم، من را در روکبرون دفن کنید و سپس در مدت زمانی که روزنامهها من را فراموش کردهاند، مرا حفر کرده و در اسلیگو زیر نوشته خودم به خاک بسپارید" در سپتامبر 1948، جسد ییتس به حیاط کلیسای سنت کلمبا، درامکلیف، شهرستان اسلیگو، منتقل و دفن شد و بر روی سنگ مزارش آنچه را که خواسته بود حک کردند «به زندگی نگاهی سرد داشته باشید، در هنگام مرگ سوار عبور میکند 4» مسئول این عملیات برای دولت ایرلند «شان مک براید»، پسر مود گون مک براید، و وزیر امور خارجه وقت فرانسه استانیسلاست استروروگ در بازگشت بقایای شاعر از فرانسه به ایرلند در سال 1948 نقش داشت. جمع آوری استخوانهای ییتس با احتیاط کامل انجام شد زیرا مقامات از این واقعیت نگران بودند که بقایای این شاعر بسیار دوست داشتنی در یک قبر مشترک ریخته شده و باعث خجالت ایرلند و فرانسه بشود.
شاید هیچ شاعری همچون او نباشد که چه در طول زندگی و چه پس از آن به سختی برای ملت و کشورش ایستادگی و نمایندگی کند. اشعار او امروز در سراسر جهان انگلیسی زبان به طور گسترده خوانده میشود.
سیاست
وی به اقلیتی از پروتستان، انگلیس و ایرلند تعلق داشت که حداقل از اواخر قرن هفدهم زندگی اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ایرلند را کنترل میکرد. اکثر اعضای این اقلیت خود را انگلیسی میدانستند که اتفاقاً در ایرلند متولد شدهاند، اما ییتس سرسختانه ملیت ایرلندی خود را تأیید میکرد. اگرچه او 14 سال از کودکی خود را در لندن زندگی کرد (و در نیمه اول زندگی بزرگسالی خود خانه دائمی در آنجا نگه داشت)، در اوایل زندگی خود، یکی از اعضای اخوان جمهوری خواه ایرلند بود. به دلیل تشدید تنش در صحنه سیاسی، در اواسط قیام عید پاک از فعالیت اصلی سیاسی فاصله گرفت، حتی شعر خود را با الهام از وقایع تا 1920 نگه داشت. او ملیگرایی ایرلندی بود که به دنبال نوعی سبک زندگی سنتی میگشت که از طریق شعرهایی مانند" ماهیگیر "نشان داده شده.
در اواخر زندگی و به ویژه پس از سقوط وال استریت در سال 1929 و رکود بزرگ، که متفکران را به این سؤال سوق داد که آیا دموکراسی میتواند با مشکلات اقتصادی عمیق کنار بیاید- به نظر میرسد ییتس به همدلی اشرافیاش بازگشت. پس از جنگ جهانی اول، او در مورد کارآیی دولت دموکراتیک بدبین شد؛ و پیشبینی بازسازی سیاسی در اروپا از طریق حاکمیت توتالیتر را داشت. ارتباط او با «ازرا پوند» شاعر امریکایی او را به سمت بنیتو موسولینی سوق داد. او سه که هرگز استفاده نشده است - برای ژنرالهای ایرلندی Eoin O'Duffy نوشت با این حال، با پیشرفت زندگیش، روحیه انقلابی خود را پنهان و از فضای شدید سیاسی فاصله گرفت تا اینکه، در سال 1922 برای اولین بار به عنوان نماینده به مجلس سنا ایرلند وارد میشود و سپس برای بار دوم در سال 1925 این نمایندگی را تجدید میکند. او حالا سناتوری بود پنجاه و شش ساله که جلوۀ اجتماعی پیدا کرده. در اوایل دوره تصدی خود، بحث در مورد طلاق را مطرح کرد او این مسئله را در درجه اول تقابل بین اخلاق کاتولیک روم در حال ظهور و اقلیت پروتستان دانست و سعی در آن داشت تا قانون طلاق را تغییر دهد، اما هنگامی که کلیسای کاتولیک روم با پنهان نکردن موضع ضد موضع خود، کفه ترازو را کمی سنگین کرد، روزنامه ایرلند تایمز در پاسخ گفت که اقدامی برای غیرقانونی دانستن طلاق باعث از بین رفتن پروتستانها و "تبلور" تقسیم ایرلند خواهد شد؛ در پاسخ، ییتس یکسری سخنرانیهایی ایراد کرد که به جاهطلبیهای "چشمگیر کیشوتیکی 5" دولت و روحانیت حمله کرد و تاکتیکهای مبارزاتی آنها را به "اسپانیا قرون وسطایی" تشبیه کرد. او در یک سخنرانی در مجلس در این رابطه گفت:"ازدواج برای ما یک آیین مقدس نیست، اما از طرف دیگر، عشق به یک زن و مرد و یک تمایل جسمی جدا نشدنی مقدس است. این عقیده از طریق فلسفه باستان و ادبیات مدرن به ما رسیده است، و به نظر میرسد که برای ما مقدسترین چیز آن است که دو نفری که از یکدیگر متنفر هستند متقاعد کنیم تا بتوانند با هم زندگی کنند و اگر هیچ کدام از این دو ازدواج مجدد نداشته باشند، مجوز جدا شدن برای آنها نیست...». بحث حاصل به عنوان یکی از "عالیترین لحظات عمومی" ییتس توصیف شده و حرکت ایدئولوژیکی او از کثرتگرایی به سمت رویارویی مذهبی آغاز شد.
ییتس در مدت حضور در سنا بیشتر به همکاران خود هشدار داد: "اگر شما نشان دهید که این کشور، ایرلند جنوبی، با ایدههای کاتولیک روم و فقط با ایدههای کاتولیک اداره میشود، هرگز شمال را بدست نخواهید آورد ... ". با وجود این حملات رعدآسا، طلاق تا سال 1996 در ایرلند غیرقابل قبول بود.
در دهه 1930 ییتس شیفته جنبشهای اقتدارگرا، ضد دموکراتیک، ملی گرایانه اروپا بود او مخالف سرسخت فردگرایی و لیبرالیسم سیاسی بود و جنبشهای فاشیستی را پیروزی نظم عمومی و نیازهای جمع ملی بر فردگرایی کوچک میدانست. از طرف دیگر، او همچنین یک نخبهگرا بود که از ایده حکومت اوباش متنفر بود و دموکراسی را تهدیدی برای حکمرانی خوب و نظم عمومی میدانست. پس از آنکه جنبش بلوزیرت در ایرلند دچار تزلزل شد، او تا حدودی از نظرات قبلی خود فاصله گرفت، اما اولویت خود را برای رهبری اقتدارگرا و ملیگرایانه حفظ کرد. د. پی. موران او را شاعر خردسال و "متعهد پروتستان رمزپایه" خواند.
سال 1924، به عنوان یکی از اعضای کمیته ضرب سکه برای انتخاب اولین واحد پول دولت آزاد ایرلند انتخاب شد او که قدرت نمادین نهفته در تصاویر ارز یک کشور جوان آگاه بود، به دنبال فرم "ظریف، خشمناک خاک و کاملاً غیرسیاسی" رفت.. وی در سال 1928 به دلیل عدم سلامتی از سنا بازنشسته شد.
سبک
یکی از مهمترین شاعران انگلیسی زبان قرن بیستم محسوب است. یک شاعر سمبولیست که ریشههای فرهنگ ایرلندی خود را حفظ کرد و در بسیاری از شعرها و نمایشنامههای خود افسانهها و قهرمانان ایرلندی را به نمایش گذاشت. در پایبندی به تصویر از خود به عنوان یک هنرمند قاطع بود. این پایبندی در تصویر از خود باعث شد بسیاری او را به نخبهپرستی متهم کنند، اما بدون شک در عظمت او نیز نقش داشت. در طول زندگی حرفهای خود از تصاویر کنایهآمیز و ساختارهای نمادین استفاده میکرد. او با انتخاب و بکارگیری کلماتی، سعی بر آن داشت تاعلاوه بر معنای خاص، افکار انتزاعی را به خواننده انتقال دهد که ممکن است چشمگیرتر و طنیناندازتر باشند.
اشعار اولیهاش متأثر از شاعران پیش رافائلی بود که نقاشی و هنرهای تجسمی را در شعر احیاء کرده بودند. اما هرچه پیش رفت اشعارش متأثر از آثار ویلیام بلیک شد. نشانهها و نشانهسازی در شعرش از اهمیت بالایی برخوردارند، نوعی از بیانگری، روایت، داستانپردازی و بیواسط نویسی در آثارش وجود دارد. استفاده و بهرهمندی از اساطیر یونان، کتاب مقدس و ادبیات عامۀ ایرلند به آثارش غنای والایی بخشید. شعر"سرگردانیهای اویسین" بر اساس اشعار چرخه فنیان اساطیر ایرلند ساخته شده است و تأثیر سر ساموئل فرگوسن و شاعران پیش رافائلی را به نمایش میگذارد.
دیگر شعرهای ابتدایی او که مراقبههایی با مضامین عشق یا موضوعات عرفانی و باطنی است، شامل شعرها (1895)، گل سرخ (1897) و باد در میان نیها (1899) است. جلد این جلدها را دوستش آلتئا گایلز، تصویر کرده است.
ییتس استاد اشکال سنتی بود. تأثیر مدرنیسم در کار او را میتوان در کنار گذاشتن روزافزون شعرهای متعارف شاعرانه کارهای اولیه او به نفع زبان سختگیرانهتر و رویکرد مستقیمتر به مضامین وی مشاهده کرد که به طور فزایندهای شعر و نمایشنامههای دوره میانه او را مشخص میکند، شامل جلدهای موجود در هفت جنگل، مسئولیتها و کلاه سبز. شعرها و نمایشنامههای بعدی که به روشی شخصیتر نوشته شده است.
نخستین شعر شاخص او «جزیرۀ تندیسها» نام داشت. اما در 1886 اولین کتابش با عنوان «موسادا: شعری نمایشی» را منتشر کرد و پس از آن در 1889 «پَرسههای اویسین و دیگر اشعار را» به چاپ رساند که بر پایۀ داستانهای اساطیری ایرلند سروده شده بود. که بیش از دو سال زمان برد تا آن را تکمیل کند و بعد از آن دیگر هرگز شعری طویل نسرود.
ادبیات ییتس آمیزهای از فرهنگها را به دوش میکشد که صدایی اساساً ایرلندی است که به زبان انگلیسی ادا میشود. ییتس نوعی نگرش نئوافلاطونی و عرفانی در شعر داشت. نوعی بازگشت به دوران طلائی مذهب و تقدس در آثارش مشاهده میشود. این عرفان و ذهنیت جادویی متوسل به بیانی رفیع پرداخته میشود که لحنی پیامبرگونه و روحانی به خود میگیرد.
ییتس به زندگی مادام العمر به عرفان، معنویت گرایی، امور غیبی و طالع بینی علاقه داشت. وی در طول زندگی خود مطالب زیادی را در این زمینه خواند، به ویژه تحت تأثیر نوشتههای امانوئل سوئدبورگ قرار گرفت. به گفته خودش در اوایل سال 1892 "اگر من به جادو علاقه نداشتم و مطالعه مداوم خود را انجام نمیدادم حتی نمیتوانستم یک کلمه از کتاب بلیک خود بنویسم، و نه"کنتس کاتلین" هرگز وجود میداشت. زندگی عرفانی مرکز همه آینها است که من انجام میدهم و همه آنچه فکر میکنم و همه آنچه مینویسم." علایق عرفانی او که با الهام از مطالعه هندوئیسم، تحت نظر موحینی چترجی، تئوسوف، و امور اسرار آمیز و غیبی قرار داشت اساس بسیاری از شعرهای متأخر او را تشکیل داد. او در تمام طول زندگی خود به عرفان، علوم خفیه، احضار ارواح و ستارهشناسی شدیداً علاقمند بود و عضو یکی از مؤسسات پژوهشی علوم مابعدالطبیعه با نام «باشگاه اشباح» شده بود.
«کنتس کاتلین» داستانی است در مورد قحطی که زمانی سراسر ایرلند را در خود گرفته و مردمان را با فقر و گرسنگی روبرو کرده است. شیاطین در شکل و شمایل بازرگانان به روستاها سفر میکنند و از روستاییان میخواهند روح خود را به آنها بفروشند. «کاتلین» ملقب به «کنتس» زنی پارسا، قصرها و زمینهایش را میفروشد بلکه بتواند شکم فقرا را سیر کند. سرانجام نوبت به او میرسد، شیاطین سراغ او میروند و روح او را در خواست میکنند. او برای حفظ کشاورزان از گرسنگی و لعنت شدگی از بابت فروش روح خود، روحش را به این معامله میسپارد. او گرچه گناه کرده اما از آن جایی که عملش از نیتی خیر بر آمده بود، پس از مرگ، بخشوده میشود و روحش به بهشت صعود میکند. (مجله بخارا)
این نمایشنامه بسیار بحثبرانگیز بود برخی از منتقدان آن را توهینی به کاتولیسم تلقی میکردند. برخی کفر آمیز بودن آن را نه به سبب توهین به کاتولیسم بلکه به سبب آن که یک شخصیت مؤنث فضای “مذکر” شهید را غصب کرده است میدانند که نشانی از بر ادعای «ییتس» فمینست است.
چرخش قرن، علاقه بیشتر ییتس به تئاتر را نشان داد، علاقهای که پدرش، یک هنرمند و سخنور مشهور که لحظات بسیار دراماتیک ادبیات را دوست داشت، تحت تأثیر آن قرار داشت.
شعرهای اولیه ییتس به شدت متأثر از اسطوره و فولکلور ایرلندی بود، کارهای بعدی او با موضوعات معاصرتری درگیر شد و سبک او دستخوش تحول چشمگیری شد. کارهای وی را میتوان به سه دوره کلی تقسیم کرد. شعرهای اولیه با لحنی شادابانه پیش از رافائلی، خودآگاه آراسته و گاهاً به گفته منتقدان غیر همدرد، بیفروغ هستند. شعرهای ابتدایی دیگر وی شعرهایی با مضامین عشق یا موضوعات عرفانی و باطنی است. در دوره میانهای ییتس تلاش کرد خود را به یک کنایی اجتماعی به سبک لندور تبدیل کند. ییتس مخصوصاً شاعری بود که بسیار از او نقل قول میکنند. بسیاری از ابیات و عبارتهای او به استفادۀ روزمره در زبان انگلیسی تبدیل شده است.
منتقدانی که کارهای میانی او را تحسین میکنند، ممکن است آن را ریتمهای نرم و عضلانی و گاه به شدت مدرنیستی را توصیف کنند، در حالی که دیگران این شعرها را از نظر قدرت تخیل عقیم و ضعیف میدانند. در کارهای بعدی ییتس الهام خیالی جدیدی در سیستم عرفانی یافت که او تحتتاثیر معنویتگرایی شروع به کار کردن برای خودش کرد. از بسیاری جهات، این اشعار بازگشت به چشمانداز کارهای قبلی او است.
از سال 1900، شعر او بیشتر فیزیکی و واقع گرایانه شد. او عمدتاً از اعتقادات متعالی دوران جوانی خود چشمپوشی کرد، گرچه همچنان درگیر ماسکهای جسمی و معنوی و همچنین تئوریهای دورهای زندگی بود. در سال 1913، ییتس مقدمه ترجمه انگلیسی «Gitanjali» (پیشنهاد آواز) رابیندرانات تاگور را نوشت که تاگور برای آن جایزه نوبل ادبیات را دریافت کرد
برخی از منتقدان ادعا میکنند که ییتس انتقال شعر، از قرن نوزدهم به مدرنیسم قرن بیستم را در شعر انجام داده، همانطور که پابلو پیکاسو در نقاشی این کار را انجام داد، در حالی که برخی دیگر سؤال میکنند که آیا اواخر ییتس شباهت زیادی با مدرنیستهای نوع ازرا پوند و تی اس الیوت دارد؟
یک بخش مهم از آثار ییتس بازسازی افسانه کهن ایرلندی کوهولین و فِردیا، بود که دو دوست قدیمی تا سر حد مرگ با همدیگر میجنگند که داستان فردوسی در نبرد بین رستم و اسفندیار را در خاطر زنده میکند
او در سالهای آخر زندگی خود به طور مکتوب نوشت. شعر، نمایشنامه و منثور منتشر کرد. در سال 1938، او برای آخرین بار در ابی حضور یافت تا نمایش برتر برزخ خود را ببیند. و زندگینامهاش در همان سال منتشر شد. ■
زیر نویسها:
1-اشاره به ارتش چند ملیتی ویلیام در ایرلند طی جنگ ویلیامیت در ایرلند، 1689-1691
2-یک جنبش هنری که در سال 1848 توسط شاعر و نقاش دانته گابریل روستتی و نقاشان جان اورت میلاس و ویلیام هولمن هانت تأسیس شد، که اغلب نام این گروه را به خود اختصاص دادهاند، که نشانگر اخراج رافائل از نقاش ایتالیایی نیست، اما رد زیبایی شناسی دقیق رعایت اصول ترکیب بندی و ویژگی سبک سبک او. تعهد پیش رافائلیها به اخلاص، سادگی و جدیت اخلاقی در موضوعات قابل تأمل اما بدون عارضه شعر آن مشهود است
3- یک شورش مسلحانه در ایرلند در هفته عید پاک در آوریل 1916 بود. این قیام توسط جمهوری خواهان ایرلند علیه حکومت انگلیس در ایرلند با هدف تأسیس جمهوری ایرلندی مستقل در حالی که پادشاهی متحده در جنگ جهانی اول میجنگید. این مهمترین قیام در ایرلند از زمان شورش 1798 و اولین درگیری مسلحانه دوره انقلابی ایرلند بود.
4- به این معنی که وقتی ما میمیریم، زندگی ادامه خواهد یافت.
5- کیشوتیسم معمولاً مربوط به "ایده آلیسم بیش از حد" است، به معنای ایدهآلیستی که نتیجه یا پوچ را در نظر نمیگیرد. همچنین مربوط به سادهلوحان است. برای توصیف شخصی استفاده شد که بین واقعیت و تخیل تمایز قائل نمیشود
منابع:
https://www.britannica.com/biography/William-Butler-Yeats
https://en.wikipedia.org/wiki/W._B._Yeats