ویلیام باتلر ییتس (ییتسا) (متولد 13 ماه ژوئن، سال 1865 – مرگ 28 ماه ژانویه، سال 1939) شاعر ایرلندی، نمایشنامهنویس نثر نویس و از چهرههای برجسته ادبیات قرن بیستم بود. او امروز به عنوان "شاعر ملی" ایرلند یاد میشود
چت از طریق واتساپ
ویلیام باتلر ییتس (ییتسا) (متولد 13 ماه ژوئن، سال 1865 – مرگ 28 ماه ژانویه، سال 1939) شاعر ایرلندی، نمایشنامهنویس نثر نویس و از چهرههای برجسته ادبیات قرن بیستم بود. او امروز به عنوان "شاعر ملی" ایرلند یاد میشود
نور خانه را کم کردم و بشکنی از سر شوق، در هوا زدم. همه چیز برای سه چهار روز تنهایی و صفا آماده بود. ده تا فیلم اکشن و جنایی، میوه و تنقلات به مقدار لازم، چند پاکت سیگار و غذاهای مورد علاقهام که لیلا قبل از سفرشان برایم آماده کرده بود.
پیدا کردن من در این شهر، کار سختی نیست. اگر مردی را در خیابان دیدید که پیراهنی گَل و گشادِ آبی بر تن، کفشهای وِرنی در پا و شلواری جین سادهِ آسمانی پوشیده است؛ بیشک بدانید که من هستم.
به آستین پاسبانِ اَرشد آویزان شده و با صدایی لرزان که ترساش پدیدار است میگوید: آقا پاسبان غلط کردم، تو را به خدا نبر، به خدا همین امروز میبرمشان دهات! به مولا به عشق آینها بیدار میشوم و به عشق آینها میخوابم، به عشق آینها زندهام. نبر تو را هرکه میپرستی، یادگار آقام خدا بیامرزن، اگر از امروز یک کَفتر در آسمانِ این محله دیدید بیایید خودم را هم دستبند بزنید ببرید.
نمیدانم خواب بودم یا بیدار یا چه، که یکی آمد و صاف ایستاد بالای سرم و گفت «بلند شو».
نور از پشت سرش میزد و نمیتوانستم صورتش را درست ببینم. به نظرم شبیه اجنههایی بود که مادر بزرگم، در شبهایی که میرفتم پیشش تا از تنهایی درآید برایم تعریف میکرد.
گرد وغبارمانندمه همه جای گمرک اسلام قلعه را گرفته بود.هرازگاهی عبور ماشین یا موتوری خاک رااز زمین جارو می کرد وبه هوا می برد و به غلظت این مه اضافه می کرد.از پشت این پرده ی نازک،پسرک می توانست جمعیت در رفت و آمد راببیند: