در داستان «تعمیرکار» شاهد دو شخصیت داستانی به نام «داگلاس لانگلی» و «شرمن النی» هستیم. شبی سرد در ماه نوامبر که داگلاس برای اولین بار شرمن را دیده بود دو مرد به قصد کشت به جانش افتاده بودند. ظاهراً آنها شرمن را میشناختند و چیزی از او میخواستند.
داگلاس با دیدنِ این تصویر به داخل مغازهاش میدود و هفت تیرش را بر میدارد تا بتواند شرمن را از دست آن دو نفر نجات دهد.
آن دو مرد با دیدنِ اسلحه داگلاس پا به فرار گذاشتند. داگلاس، شرمن را به مغازهی ساندویچ فروشیاش دعوت میکند و از او میخواهد کنار یخچالش بنشیند تا برای شرمن یک ساندویچ و یک شیر داغ آماده کند.
شرمن در هنگام خوردنِ ساندویچ و شیر داغ، متوجه صدای وز وزِ بلند یخچال و لرزش آن در زیر پایش میشود. شرمن از داگلاس میخواهد یک آدامس به او بدهد. داگلاس از ته جیبش آخرین دانهی یک بسته آدامس میوهای را پیدا میکند و به شرمن میدهد. شرمن کاغذ آدمس را باز میکند، آن را توی دهانش میاندازد و همان طور که میجود، روی زمین دراز میکشد. بعد آدامس را از دهانش در میآورد و زیر موتور یخچال میچسباند. وز وز یخچال قطع میشد و بی صدا شروع به کار میکند.
این عامل باعث ادامهی دوستی داگلاس و شرمن میشود. داگلاس در این داستان با شرمن صحبت میکند و متوجه میشود که شرمن یک تعمیرکار است و میتواند خیلی از دستگاهها را تعمیر کند. داگلاس از شرمن میخواهد که برای کار کردن در مغازهاش بماند؛ در عوض حقوق کم میتواند در طبقهی بالای مغازه زندگی کند.
داگلاس، شرمن را نمیشناخت و هیچ چیز از او نمیدانست. اما چیزی ته دلش میگفت که شرمن آدم درستی است؛ آدم درستی که میتواند چیزهای زیادی را هم درست کند (متن داستان).
وقتی داگلاس شب به خانهاش بر میگردد داستان را برای همسرش «شیلا» تعریف میکند. شیلا وقتی متوجه میشود که شرمن توی مغازه تنهاست خشمگین میشود و به همراه داگلاس به مغازه میروند. داگلاس به همراه همسرش سوار بیوک قدیمیشان میشوند و به طرف مغازه گاز میدهند.
وقتی که به مغازه میرسند؛ داگلاس از شرمن میخواهد که به خاطر همسرش مغازه را ترک کند. همسر داگلاس متوجه میشود که ماساژورش که مدتی خراب بوده در این فاصلهی کوتاه توسط شرمن تعمیر میشود. این امر باعث میشود که شیلا موافقت کند تا شرمن در مغازه بخوابد و از فردای آن روز کارش را شروع کند.
مسیر داستان همینطور ادامه پیدا میکند و مغازهی داگلاس به خاطر حضور شرمن شلوغ میشود؛ زیرا مردم شهر متوجه میشوند شرمن میتواند خیلی از دستگاههای برقی و اسباب بازیهای بچه را تعمیر کند و همچنین گرفتاریها و مشکلات در روابط خانوادگی را برطرف کند!
داگلاس پرسید: «تو چطور یاد گرفتی همه چیز را درست کنی؟» شرمن پاسخ داد: «کاری ندارد. فقط باید بدانی هر چیز چطور کار میکند.» (از متن داستان).
شرمن با وجود اینکه میتواند همه چیز را تعمیر کند؛ اما انگار هیچ وقت نمیخندد. از گذشتهاش چیزی نمیگوید. از مغازه داگلاس هم پا بیرون نمیگذارد.
داستان به اینجا ختم نشد. یک شب، دو پرستار مرد، جنازهی زنی را که با ماشین تصادف کرده و در راه بیمارستان داخل آمبولانس مُرده بود، با برانکارد داخل مغازه ساندویج فروشی آوردند. آن شب، شرمن آن زن را از مرگ نجات داد.
داگلاس پرسید: «تو آدم زنده کردی...» شرمن پاسخ داد: «من بلدم چیزها را درست کنم.»
«اما آن زن چیز نبود. آدم بود.» (از متن داستان)
خبر نجات آن زن در تمام شهر منتشر شد. خبرنگاران جلوی در ساندویچ فروشی مستقر شدند. شرمن که غمگین بود؛ تصمیم میگیرد فرار کند. زیرا حالا همه میدانند او کجا هست!
شرمن غمگین بود. او میدانست بالاخره این اتفاق تلخ رخ خواهد داد. با وجود اینکه میدانست این اتفاق رخ میدهد، اما همه چیز را درست کرد. چون از او بر میآمد. چون از او میخواستند. «چون ازم بر میآمد. چون ازم میخواستند.» (از متن داستان).
شرمن گفت: «آدم باید مراقب چیزهایی که درست میکند، باشد. اگر سوپاپ یک موتور را درست کنی، اما
یاتاقان بسته باشد، موتور همچنان کار میکند اما فشار بیشتر میشود.» شرمن به صورت متعجب داگلاس نگاهی انداخت. «اگر یک کویر را پُرِ آب کنی، احتمالاً یک دریا را خالی کردهای. درست کردن، کار پیچیدهای است.» (از متن داستان).
در پایان داستان شاهد هستیم که همهی مردم شهر به دنبال شرمن میدوند؛ تا شرمن، آنها را درست کند!
امروز خوانندگان از داستان بیشتر «اطلاعات میخواهند تا «سرگرمی». گرچه عدهای هستند که هنوز هم به عنوان سرگرمی و مشغولیت به داستان روی میآورند، اما داستانی بیشتر آنها را جلب میکند که در ذهن آنها تاثیرگذار باشد و این تاثیر در ذهن آنها بماند.
داستان «تعمیرکار» از آن دسته داستانهایی است که خواننده با خوانش آن به تفکر روی میآورد. نویسنده در این داستان «اطلاعاتی» به خواننده میدهد و از او میخواهد در پایان داستان، فکر کند. به شخصیت «داگلاس»، «شرمن» و «مردم شهر» که همه میخواهند تا شرمن درستشان کند!
«شروع» و «پایان» داستان با حادثه آغاز میشود. حادثهای گیرا که خواننده را وادار میکند تا داستان را به اتمام برساند. پایان داستان تلویحاً در شروع داستان، نهفته است. نویسنده به خوبی میداند که دقیقاً داستان را از کجا شروع کند. «آغاز داستان» یکی از شگردهای داستان نویسی است که نویسنده دقیقاً بداند داستان را باید از کجا شروع کند. جمال میرصادقی در کتاب «چگونه میتوان داستان نویس شد؟» مینویسد: «بهترین شروع داستان، شروعی است که پیش از آن پیرنگ گسترش باید، به صحنه اجازه داده شود که وضعیت و موقعیت داستان را تشریح کند.» داستان «تعمیرکار» یکی از بهترین شروعها را دارد. داستان در مقابل مغازهی ساندویچ فروشی داگلاس شروع میشود، برخورد آن دور مرد ناشناس با شرمن، برخورد داگلاس با شرمن، وضعیت و موقعیت داستان را پیش از آنکه پیرنگ گسترش یابد نشان میدهد.
سوال برای خواننده ایجاد میشود:
- آن دو مرد چه کسی بودند!؟
- چرا شرمن را به قصد کشت میزدند؟
- چرا داگلاس به راحتی به شرمن اطمینان کرد؟!
و سوال های بسیاری که در مسیر داستان در ذهن خواننده ایجاد میشود. این از شگردهای داستان نویسی «پرسیوال اورت» در خلق این داستان است. نویسنده به خوبی میتواند که در آغاز داستان هر چه را در ذهن خود گرد آورده است، تنظیم کند و تمام مهرههای شطرنج را در صفحهی داستانش به درستی بچیند. و وقتی تکهای از آن را برداریم و یا چیزی به آن اضافه کنیم، یکپارچگی آن را به هم زدهایم. به همین دلیل است که «جمال میرصادقی» در کتابش میگوید: «داستان شبیه حقیقت است، نه خود حقیقت.»
«پرسیوال اورت» نویسندهی سیاه پوست امریکایی، برندهی جایزهی آکادمی هنر و ادبیات امریکا، جایزه قلم اوکلند جوزفین مایلز و جایزهی ادبیات جدید امریکاست. همچنین از داوران جایزهی کتاب ملی سال امریکا و جایزه قلم فاکنر بوده است. داستان «تعمیرکار» به عنوان بهترین داستان کوتاه امریکایی سال 2000 انتخاب شده است. ■
-----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
خانه داستان چوک، با دورهای داستان نویسی، ویراستاری، نقد ادبی و کارگاه ترجمه داستان
نخستین بانک مقالات ادبی، فرهنگی و هنری چوک
www.chouk.ir/maghaleh-naghd-gotogoo/11946-01.html
دانلود ماهنامههاي ادبيات داستاني چوك
www.chouk.ir/download-mahnameh.html
شبکه تلگرام خانه داستان چوک
https://telegram.me/chookasosiation
شبکه تلگرام خانه ویراستاران چوک
اینستاگرام کانون فرهنگی چوک
http://instagram.com/kanonefarhangiechook
دانلود نمایشهای رادیویی داستان چوک
بانک هنرمندان چوک صحفه ای برای معرفی شما هنرمندان
بخش ارتباط با ما برای ارسال اثر
http://www.chouk.ir/ertebat-ba-ma.html
فعاليت هاي روزانه، هفتگي، ماهيانه، فصلي و ساليانه چوک
www.chouk.ir/7-jadidtarin-akhbar/398-vakonesh.html
دانلود فصلنامههای پژوهشی شعر چوک