شعر «شب گل یاسمن» شاعر «جوان نی پاسکولی» مترجم «سید ابوالحسن هاشمی نژاد»

چاپ تاریخ انتشار:    ارسال شده در شعر ترجمه

seyed abolhasan hasheminejad

شب گل یاسمن                                     

شب گل ها زمانی که به عزیزان رفته

می اندیشم باز می شوند.

پروانه های شب پروازنیز

درمیان بداغ ها خود نمائی می کنند.

صداها درسکوتی طولانی محومی شوند

اینجا تنها یک خانه است که نجوا می کند.

جوجه ها در آشیانه زیر بال ها بخواب می روند.

بسان چشم ها زیر مژه ها.

از کاسه گل های باز گل یاسمن

عطر توت فرنگی های سرخ بمشام می رسد .

اینجا در سر سر ای خانه چراغ روشن است.

وروی گور ها علف سبز می شود.

زنبورعسلی که دیربه کندو می رسد

سلول ها را پر می یابد وز وز می کند

خوشه پروین با لرزش ستاره هایش

در آسمان آبی می درخشد.

 عطری که نسیم بهمراه می آورد

تمام شب استشمام می شود.

نور چراغ از پله ها می گذرد

طبقه اول را روشن می کند ، آنگاه خاموش می شود.

اکنون سحر است ، گلبرگ ها با اندکی چروک

بسته می شوند، درتخمدان مرطوب و پنهان

نمی دانم چه حیات  تازه ای

رشد می کند.